باران...باران...باران...
دیگر دارد شروع می شود گریه های بی پایان
و من
پاییزی تر از او
باصدای گوش نوازش هم صدا می شوم...
صدایی با زمزمه های همیشگی
که تنها اینجا فرایش میخوانی و بدانها گوش فرا می دهی...
واگر دلت را دریایی کنی ..همیشه و همه جا نوای بارانی اش را حس خواهی کرد
اینجا آخر جاده است!
تمام شد همه ی دغدغه های یک ماه باران...
و حالا...
یاباید تمام پل های پشت سرت را خراب کنی ...
و یا باز گردی و دل ببندی بدان که دل بستن به او
یعنی ابتدای جاده و آمدن با او یعنی
تمام تمامِ مدینه فاضله...
کمربند ایمنی ات را ببند و شتاب کن
شتاب کن تا دیر به مبدا نرسی
که اگر دیر رسی دیگر دلت جایی برای او نخواهد داشت...
و در چاه ِ ویل سرگردان و تنها خواهی ماند...
وبلاگت بسیارجالب ومفید بود شما هم به ما سربزنید اگر برایتان ممکن میباشد وبلاگهای من را در لینکستان خود قرار دهید تا زیر سایه شما نسیمی به ما بوزد و بازدیدکنندگان شما گوشه چشمی به وبلاگ ما داشته باشند پیروز باشید به امید روزی که وبلاگهای من باعث شادی و امید شما دوست عزیز شود=>
http://www.dvp.mihanblog.com
گنج7دریا
http://www.mamno-13.blogsky.com
ورود 13- ممنوع/شرکت درجایزه800دلاری
سلام دوست من خوبی؟
خیلی زیبا و دوست داشتنی نوشتی. امیدوارم همیشه زیبا بنویسی و زیبا باشی.
من شما رو لینک کردم. وبلاگتون بسیار زیباست دوستِ من
من آپم
موفق باشی
از صدای قطره های آب
روی سقف شیروانی خانمان
ضربه های آب
روی پنجره
بیدار می شود غصه های من
بیدار می شود درد کهنه ای
که خواب بود در قلب زخمی ام
سلام فاطمه جان خوبی
من شرمنده ام این روزها خیلی گرفتارم
یه روز بگو تا با هم چت کنیم
دوست مهربون خیلی زیبا و با احساس نوشتی
تبریک میگم به خاطر سلیقه ی خوبتون در انتخاب قالب وب
ادم حال و هوای خاصی بهش دس میده با دیدن فضای وبت
ممنونم از حظورت
بازم بیا
سلام