تاملاتی غیرحرفه ای و غیر استاندارد!
 

 

 

کیستی ما

 

بيانيه انجمن وبلاگ نويسان فرزندان روح الله

 

 

بسم الله الرحمن الرحيم

و اذا لقوالذين ءامنوا قالوا امنّا و اذا خلوا الي شياطينهم قالوا انّا معكم انّما نحن مستهزءون

 

 

عجب نيست كه در بحبوحه هجمات فرهنگي به بنيادهاي اسلام ناب محمدي از طرف استكبار و دشمنان قسم خورده ي انقلاب، در داخل مرزهاي ايران اسلامي نيز حنجره هايي تيغ فحاشي و انكار بر روي فرزندان حقيقي روح الله بركشند؛ اين آئين تاريخ است كه مدعيان را بيازمايد و سره از ناسره باز شناسد.

 

كساني كه صرف همراهي جسماني با خميني كبير، آنان را در زمره مدعيان دروغين انقلاب گمارده بدانند انديشه امام امت نه آنچنان محفوف در پيچيدگي هاي تاريخي است كه نياز به تفسيرهاي منحرفشان داشته باشد و نه آنان تا بحال نشاني از آرمان و دغدغه ي آن يگانه ي دوران داشته اند كه براي جوانان امروز مغتنم باشند.

 

آقاي محتشمي كه مع الاسف ملبس به لباس روحانيت ايد!

اكنون كه نزديك به بيست سال از رحلت جانگداز امام بزرگمان مي گذرد، هيچ گاه از شما نه سخني شنيده ايم كه بوي شميم خميني دهد و نه خطي خوانده ايم كه اثر ملكوتي او را در دل و جان زنده كند. عجيب است نه آنگاه كه هم بزمانتان خميني را پيوسته به موزه تاريخ مي دانستند خروشيديد ونه آنگاه كه رفقاي حزبي تان فقه را پست ترين علوم خواندند، برآشفتيد. آيا در آن گاه دردناك هيچ احساس خطري براي انديشه امام، غيرت انقلابي تان را برنيانگيخت؟!

آقاي محتشمي!

 خاطره ي تاريخي فرزندان جوان روح الله آنقدر شفاف هست كه سكوت هاي مداوم شما را در برابر تاراج آرمان هاي امام و انقلاب برشمرد.

 

آقاي محتشمي!

لحن شما آكنده از عصبانيت جاه طلبانه است. چه چيز را از شما گرفته اند كه اكنون اينگونه فرياد مي زنيد؟ اكنون كه رهبر معظم انقلاب اسلامي دولت و رئيس جمهور را اصولگراترين دولت پس از انقلاب خوانده اند و در فقدان علمايي چون استاد شهيد مطهري و علامه طباطبايي، جوانان را به سمت شخصيت هاي درخشاني چون حضرت آيت الله مصباح هدايت كرده اند و شعارهاي انقلاب را زنده تر از گذشته دانسته اند و جهان را تحت تأثير آنها دانسته اند، شما را كدام انحراف از انديشه هاي امام برآشفته است؟ عجيب نيست، جز شما كسان بسياري به فغان آمده اند. همان ها كه از ابتدا ناله هاي خود را در سينه پنهان داشته بودند.

 

آقاي محتشمي!

فرمايش بلند مقام معظم رهبري در سالروز عروج ملكوتي امام راحلمان را:به شما يادآوري ميكنم: «فمن نكث فانّما ينكث على نفسه». آن كسانى كه از راه انقلاب برگردند، مثل كسانى هستند كه در تابستان روزه گرفته‏اند و تا اواخر روز، روزه را حفظ ميكنند، اما يك ساعت به غروب، دو ساعت به غروب طاقتشان تمام ميشود؛ افطار ميكنند. اين مثل همان كسى است كه از اولِ روز، روزه نگرفته است.»

 

آقاي محتشمي!

شما روزه خود را شكسته ايد و بارديگر تاريخ انقلاب را سرافكنده يك ريزش ديگر كرده ايد. شما را نصيحت مي كنيم كه به خود آييد و اگر حاضر نيستيد برسر ماجراجوييهاي سياسي كوناه بياييد لااقل از دنياي خود بترسيد كه فرزندان روح الله هشيارتر از گذشته به لطف و تائيدات خداوند متعال- حافظ انقلاب و آرمان هاي خميني كبير (ره) است.

 

امضاء: انجمن وبلاگ نويسان فرزندان روح الله

 

فرزندان روح الله در فضای مجازی این بیانیه را منتشر کنند

 

مولانا

 

گزارش يك نشست خصوصي

 

 

چند روز پيش بطور اتفاقي امكان ملاقات خصوصي با جناب آقاي پروفسور مولانا مهيا شد. از اينكه از نزديك امكان صحبت با چنين شخصيتي را پيدا مي كنم فوق العاده خوشحال بودم البته حرف هاي شنيدني ايشان ذوق و شوق مرا صد چندان كرد. پروفسور مولانا را مي توان مشهورترين دانشمند ايراني در جهان دانست. او موسس و رييس بخش ارتباطات بين المللي دانشگاه واشنگتن است و بيش از ۴۰ سال است كه به تدريس و تحقيق در حوزه ي رسانه و ارتباطات اشتغال دارد. مولانا بسيار بيشتر از آنكه در ايران شناخته شده باشد در جهان شناخته شده است. سال ۲۰۰۲ در امریکا سال او بود. تمامی دانشمندان برجسته غربی در همایشی از مقام بزرگ مولانا در علم ارتباطات تجلیل کردند.

با تمام اين اوصاف با كلمات محكم و جملات شيرين استاد به وجد آمده بودم. پروفسور مولانا هنوز يك ايراني مسلمان تمام عيار است. او آنچنان از امام و انقلاب مي گفت كه تمام ظرفيت وجوديم را از غرور ملي و ديني آكند. هنگامي كه از هراس تاريخي ژورناليستهاي ايراني از ارزشهاي مدرنيته مي گفتم صورت در هم مي كشيد و محكم گفت:

"چطور جرج بوش به خود اجازه مي دهد ارزش هاي امريكايي را بلند بلند فرياد بزند و بگويد ما می خواهیم به تمام جهان دموکراسی را صادر کنیم ولی ما نتوانیم آرمانهای امام را بی رودربایستی فریاد بزنیم"

از پروفسور مولانا درباره ی احمدی نژاد پرسیدم. استاد تبسمی کرد و گفت :

"من بارها گفته ام احمدی نژاد به تمام معنا برای اسلام یک رسانه است در زمانی که رسانه های امریکایی علناْ از براندازی و تحقیر ایران سخن می گفتند احمدی نژاد با سخنرانی در دانشگاه کلمبیا ورق را برگرداند و رسانه ای باشد برای سخن گفتن با تمام مردم جهان."

 

پروفسور مولانا پیش از این نیز پس از ماجرای دانشگاه کلمبیا در مقاله ای عجیب این حادثه را تحلیل کرد. بخشی از این مقاله را برایتان ذکر می کنم:

 

متانت و مهارت دكتر احمدي نژاد در ارتباطات عمومي و ابتكارات اطلاعاتي و مردمي او در حقيقت رئيس جمهور ايران را براي اولين بار به يك رسانه جهاني انساني ارتقا داده است. براي رسانه هاي آمريكا و دنيا اولويت سخنراني و حضور دكتر احمدي نژاد در نيويورك بر نشست مجمع عمومي تقدم داشت. اختصاص خبرهاي روز و ستون مطبوعات به رئيس جمهور ايران نگراني و اضطراب فوق العاده اي در مقامات آمريكايي ايجاد كرده بود كه نظام آمريكا كوشش داشت آن را پنهان نگاه دارد. جنگ سرد بين نظام آمريكا و دكتر احمدي نژاد يك نبرد رسانه اي و اطلاعاتي است و تا امروز رسانه هاي آمريكا هرچه كوشش كرده اند كه رئيس جمهور ايران را به تله بيندازند، خود بيش از همه به تله افتاده اند. دكتر احمدي نژاد در مدت كوتاه اقامت خود در نيويورك كوشش كرد از اين زيرساخت هاي اطلاعاتي و رسانه اي استفاده كرده و از طريق سازمان ملل و تريبون آن پيام خود را به جهانيان برساند و آمريكا را در مقابل كشورهاي جهان قرار دهد. به روايت مطبوعات آمريكا 500ميليون نفر سخنان احمدي نژاد را شنيدند، چيزي كه دهه هاي قبل براي سران دولت ها فقط يك آرزو و رؤيا به نظر مي رسيد.

مهرورزي، اعتماد به نفس، و تبحر سخنوري دكتر احمدي نژاد فوق العاده است. او در سخنراني خود در مجمع عمومي سازمان ملل، اين نشست جهاني را به يك دادگاه بين المللي تبديل كرد كه دادستاني آن را خود به عهده داشت. در دانشگاه كلمبيا خونسردي و متانت و گذشت او تحسين آور بود. حضور او در كلمبيا بحث و گفتماني را در مجالس و محافل فرهنگي و علمي آمريكا شروع كرده است كه به عقيده من سال ها ادامه خواهد داشت.

 

منبع: سایت مردمیار

مولانا البته تاکید می کند که:

اين قضاوت و ارزيابي من تنها مبني بر قرائت و مطالعه تاريخ روابط بين الملل و سازمان ملل نيست بلكه بيش از همه برپايه مشاهدات خود به عنوان استاد و پژوهشگر به مدت 50سال در واشنگتن و نيويورك است. شما بايد آن روزها در صحنه حاضر مي بوديد تا بتوانيد هرچه بهتر وسعت و عمق درياي سياسي امروز را كه بازيگران قدرت در آن غوطه ورند تشخيص دهيد. هوش و ذكاوت دكتر احمدي نژاد و تدبير و شجاعت و صلابت وي را بايد در چهارچوب اين تلاطم جهاني درك كرد. علاقه من به مشاهده و مطالعه جايگاه او در روابط معاصر بين المللي تاثير آني و كوتاه مدت آن نيست بلكه اثر تاريخي، درازمدت، و مداوم آن در سطوح ملي و بين المللي است. از زمان پيروزي انقلاب اسلامي ايران و امام خميني(ره) هيچ رئيس جمهور ايران به اندازه دكتر احمدي نژاد مورد توجه جهانيان قرار نگرفته است. پس مي توان پرسيد كه چرا دنيا به احمدي نژاد توجه دارد؟

 

 

رسوايي بدون درد و خونريزي!

 

 

بالاخره مدير راديو جوان بركنار شد. آنها كه راديو را مي شناسند مي دانند رفتن كسي به اداره نمايش راديو يعني يك اخراج بدون آبروريزي(...بدون درد و خونريزي). اداره كل نمايش راديو براي شبكه هاي راديويي نمايش توليد مي كند. اين درحاليست كه سالهاست نمايشهاي راديويي از حيّز انتفاع ساقط شده اند و تقريبا هيچ مخاطبي ندارند. درواقع خجسته(معاون صداي سازمان صدا و سيما) ترجيح داده تا بجاي اخراج يكباره ي مدير راديو جوان كه بايد دير يا زود اتفاق مي افتاد، او را بجايي بفرستد كه هر كاري هم اگر بكند كسي صدايش را نشنود.

مدير راديو جوان علاوه براينكه به شدّت مورد اعتماد خجسته بود، بسيار مورد علاقه ي رسانه هاي ضد انقلاب هم بود. در مثل است كه مي گويند ...چه خائن چه ناشي... اثرش يكي است: خراب شدن همه چيز!

 

راديو جوان در سالهاي اخير فرصت هاي بسياري را سوزاند. اين شبكه راديويي در زمان مديريت معقول و مطمئن دكتر نوري(مدير فعلي راديو ايران) به تدريج صاحب مخاطبان بسياري شده بود. اين شبكه با تدبيرات حساب شده ي نوري در عين نوآوري در ساختار و فرم، رسانه اي پيشرو در خدمت اهداف نظام بود. ولي ثمره ي تلاشهاي ده ساله ي نوري و مديران پيش از او با ناشي گري هاي مدير جديد راديو جوان در عرض يكسال همگي هدر رفت. گيل آبادي خائن، وطن فروش يا جاسوس اجانب نبود، او کسی بود كه با ناشي گري هايش همان نتيجه اي را رقم زد كه خائنين بدنبالش بودند. براي همين بود كه همواره آنتن راديو جوان با كف و سوت رسانه هاي اپوزسيون داخل و خارج از نظام همراه بود و در عوض دل متدينين، مسوولان، مراجع عظام و نهايتاً بيت مقام معظم رهبري را بدرد آورد.

 

از گيل آبادي انتظاري بيش از اين نبود ولي از حسن خجسته كه نسبتش با حضرت آقا(مدّ ظلّه العالي) ظاهراً او را در هاله اي از مصونيت قرار داده بود، انتظار بيش از اين بود. حسن خجسته مردي ميانسال با تحصيلات نسبتاً بالاي آكادميك است. او بسيار دوست مي دارد كه به عنوان يك معلم و استاد دانشگاه شناخته شود تا يك كارمند راديو. گيل آبادي براي خجسته يك وفادار و هميشه موافق بود. مديري كه تمام تلاشش ارضاي گرايش هاي تئوريك مدير بالادستش بود. خجسته عليرغم مخالفت صريح و غير صريح مديران راديو، گيل آبادي را بر صندلي حساسترين شبكه راديويي نشاند و البته خيلي زود به اشتباهش پي برد. خجسته پس از چند ماه از انتصاب گيل آبادي به اين سمت بطور دائم با مصائب و معضلات اين شبكه راديويي مواجه مي شد، به همين خاطر ترجيح داد خود در پس پرده زمام كار را بر عهده بگيرد و براي اينكه رسوايي ببار نيايد، بركناري گيل آبادي را به تعويق اندازد.

 

 

آنها كه خجسته و راديو را مي شناسند بخوبي مي دانند انتقال يك مدير راديويي به جايي مثل اداره نمايش چه معنايي دارد. كاش خجسته بيش از آنكه به فكر آبروي مديريتي خود مي بود، به فكر هزينه هاي سنگيني بود كه اين ناشي گري ها ببار مي آورد.

آقاي خجسته كلاه خود را قاضي كنيد؛

 آيا آبروي نظام از آبروي شما كم اهميت تر بود؟

آيا مي ارزيد متدينين را اينگونه نسبت به خود و رسانه ي ملّي بدبين كنيد؟

براي ناراحتي و شكوه هاي مراجع عظام تقليد چه ما بازايي ارائه مي دهيد؟

آيا عملكرد غير قابل دفاع شما براي مقام معظم رهبري هزينه نداشته است؟

 

از همه ي اينها بگذريم ... شما ده سال است كه معاون صداي اين سازمان هستيد،‌ ديگر براي شما چه ايده اي مانده است تا با اعمال آن بدنبال نجات راديو باشيد؟ بهتر نيست بار خود را برداريد و در راه را براي اصلاحات انقلابي ديگران در حوزه ي تحت مديريت خود باز كنيد؟

... و ما ادراک ما التورم!

 

و این گفتار خداوند حکیم است در قرآن کریم اش:

«ما روزی همه را مقرر داشته ایم و خداوند به کسی ستم نکرده است. این مردم(توانگران) اند که به دیگران ستم روا می دارند»

در روایتی از امام حسن عسکری(علیه السلام) آمده است:

«اغنیاءهم یسرقون زاد الفقراء» ...توانگران آنان زاد زندگی فقیران را می دزدند.

 

مقصود از سخن معصوم این نیست که آنان به خانه محقر و کوخ های محنت بار بینوایان و کمبودداران هجوم می برند و اموالی را سرقت می کنند. این نه در شان توانگران است و نه آنان نیازی به چنین کاری دارند و نه چیزی در خانه های محقر و کوخ های دردآجین به هم می رسد که در خور دزدیدن باشد. بلکه مقصوداین است که اقتصاد ناسالم عدم توجه به اجرای عدالت قضایی و اقتصادی بی خبری از روزگار مردم کمبوددار و مظلوم و ارتباطات اجتماعی و مقامی و مالی فاسد کار را به جایی می رساند که حقوق محرومان و زاد و توشه زندگی تغذیه بهداشت تعلیم و تربیت عبادت و زیارت و همه چیز آنان به یغما رود.

«جامعه سازی قرآنی» اثر استاد محمدرضا حکیمی

 

 

مدیر رادیو جوان به شهادت رسید!

 

مدیر رادیو جوان به شهادت رسید!

 

 

چند وقت بود که دیگر اوقاتم را با صدا و سیما و بخصوص رادیو جوان تلخ نمی کردم ولی هفته نامه یالثارات باعث شد دوباره چیزکی بنویسم. البته اینبار بیشتر از آنکه اوقاتم تلخ شود، خندیدم و بعد به چند تا از دوستان پیامک زدم تا آنها هم بخندند. حالا شما هم بخندید:

 

مدیر رادیوی معلوم الحال جوان با هفته نامه ی زرد همشهری جوان(25/12/86) مصاحبه ای کرده و گفته:

«حرکتی مانند اداره رادیو جوان به شکل فعلی آن نیازمند شهید است و من این را دائم به بچه ها (دست اندرکاران رادیو جوان) می گویم که اگر قرار ات خراب شویم، در این راه قصد قربت کنیم و شهید شویم!»

 

سیاست به روایت همولایتی در ادامه ی این خبر، تفسیری ارائه داده که الحق فقط از دست کسی مثل همولایتی بر می آید:

 

الف) جالب است بدانیم عکس نامبرده(مدیر رادیو جوان) در چهار صفحه مصاحبه ی مذکور با هفت فیگور مختلف(از جمله در حال نشستن روی رادیو، حمل رادیو به حالت خمیده، پنهان شدن پشت رادیو و...) چاپ شده که لابد نمایانگر عمق فکر ایشان و علاقه وافر وی به رادیو می باشد!

 

ب) اینکه آدم در راه ترویج ابتذال به شهادت برسد توفیقی است که تازگی ها اختراع شده و لابد چنین شهیدی باید در جوار شیطان محشور شود! اجر چنین شهیدی نیز به احتمال زیاد میوه ی درخت زقّوم خواهد بود!

 

ج) همین که مدیر مذکور به خودش جرأت داده و گندکاری های رادیو جوان را با مفهوم شهادت پیوند زده نشان می دهد که در این رادیو چه می گذرد! به قاعده روزانه دهها مورد هنجار شکنی از این دست، محصول تفکرات عمیق چنین مدیر وزین و با شخصیتی است(خدا وکیلی بروید و عکس های مصاحبه ایشان را هرجور که شده ببینید!)

(هفته نامه یالثارات 28/1/87 صفحه 3)

 

=========================

 

تکمله:

احتمالا کسانی که ایشان را تخریب می کنند ...یعنی ایشان را به شهادت می رسانند همان مراجع عظام تقلید هستند که معتقدند رادیو جوان در شان نظام جمهوری اسلامی نیست!

 

کافه اندیشه البته مثل شما می خندد ولی عمیقاً از این همه هرکی به هرکی و خرتوخر بودن رسانه ی ملّی که این بابا مدیر شبکه رادیویی اش باشد و امثال حسن خجسته معاون صدایش، نگران و اندیشناک است!

 

 

آیا

 

احمدی نژاد

همچنان محبوب است؟

 

دونظرسنجی بزرگ داخلی وخارجی بیانگر این مطلب است که محمود احمدی نژاد بیش ازگذشته درمیان توده مردم محبوب تر شده است .


 
به گزارش البرز یک موسسه نظرسنجی آمریکایی طی دوماه گذشته اقدام به فعالیت جمع آوری نظرات عمومی درخصوص مسایل مختلف سیاسی واقتصادی ایران نموده که در نتیجه منتشرشده ازاین نظرسنجی به صراحت ازافزایش محبوبیت رئیس جمهور کنونی کشورمان درمیان مردم سخن به میان آمده است .

براساس این نظرسنجی مردم ایران عامل اقتصادی را مهمترین معیار گزینش مدیران کشورشان تلقی میکنند.

برهمین اساس احمدی نژاد که پیش ازاین با تائیدیه 27درصدی درنظرسنجی ها برای فعالیت های اقتصادیش روبرو بود هم اکنون رقم 42درصدی را درتائید سیاستهای اقتصادی کابینه نهم ازسوی مردم شاهد است .

این گزارش می افزاید : مردم سیاستهای اقتصادی احمدی نژاد را تائید وبراین باورند که روند کنونی مسیر درست انتخاب شده برای رهایی ازفشارهای اقتصادی بشمار میرود.

ازسوی دیگر موج مقبولیت مردمی احمدی نژاد درمیان ساکنان کشورهای منطقه نیز روبه گسترش گزارش میشودبطوریکه بسیاری ازشهروندان کشورهایی مانند عراق ,عربستان ,کویت ,قطر,امارات ,مصر,پاکستان,سوریه ,لبنان  وبحرین دوست دارند رئیس جمهوری باصراحت وشجاعت احمدی نژاد داشته باشند.

ساده زیستی ,واکنش های غیرمنتظره وکوبنده ,سرسختی درقبال زیاده خواهان بین المللی ,پایبندی به دستورات اسلام وقرآن ازجمله مواردی است که شهروندان این کشورها آنها را بعنوان دلیل وملاک  مقبولیت احمدی نژاد میدانند.

گزارش دیگری ازکشورمان بیانگراین مطلب است که درصورت حضور احمدی نژاد درانتخابات آینده ریاست جمهوری وی رای بیشتری نسبت به گذشته ازاستانهای مختلف کشور بویژه مناطق محروم به خود اختصاص خواهد داد.

این گزارش حاکیست : علیرغم اخبار منتشره درخصوص عدم رضایت عمومی ازبرنامه های اقتصادی دولت ,مردم براین باورند که شرایط فعلی نسبت به گذشته بسیارقابل تحمل تربوده ومیزان امیدواری به پیشرفت های اقتصادی کشور به مراتب بالاتر از دولتهای گذشته است .

ازدیگر مواردی که دراین نظرسنجی ها مورد توجه قرارگرفته است ,چگونگی ومیزان موفقیت دولت نهم درروابط بین الملل است .

برهمین اساس شرکت کنندگان در نظرسنجی مذکور که در30استان کشور به انجام رسیده ایران را قدرت اول منطقه قلمداد کرده ومعتقدند راهی که پیش روی ایران قراردارد میتواند نفوذ ازدست رفته کشورمان را درمنطقه حساس خاورمیانه بازگرداند.

این گزارش می افزاید : احمدی نژاد تاکنون توانسته است با مانورهای سیاسی ناگهانی‌اش مخالفین خود را از میدان خارج کرده و درموارد لازم توپ را به زمین حریف بیاندازد.

ازسوی دیگر مواضع اینچنینی دولت نهم منجربه آن شده تا ایران دربازیهای سیاسی منطقه دست پیش گرفته وخود موضوع مناظرات طرفین را انتخاب نماید.
 
 
 

 

اثر محبوبیت احمدی نژاد را در نتایج انتخابات مجلس هشتم ببینید



دانشگاه امام صادق(ع)

 

تتمه:

 

 

برخی از دوستان پیشنهاد کردند بعضی از فارغ التحصیلان دانشگاه امام صادق برای افزایش میزان شگفتی خوانندگان ارائه شود؛ می شود:

 

- دکتر سعید جلیلی- دبیر شورای عالی امنیت ملّی

۲- دکتر عبدالله رمضان زاده- سخنگوی دولت اصلاحات

۳- دکتر مصطفی کواکبیان- دبیرکل جبهه دوم خرداد و مدیرمسوول روزنامه مردمسالاری

۴- دکتر زاهدی وفا- معاون وزیر اقتصاد و دارایی

۵- دکتر کاظم جلالی- سخنگوی کمیسیون سیاست خارجی

۶- دکتر مسعود اسلامی- رییس دانشکده روابط خارجی دولت اصلاحات

۷- دکتر فریدالدین حدادعادل- آقازاده رییس مجلس

۸- دکتر محمدباقر خرمشاد- معاون وزیر علوم

۹- دکتر ابوالحسنی- قائم مقام دانشگاه پیام نور

۱۰- دکتر رضی- رییس شبکه العالم

۱۱- دکتر حسینی- رییس دانشکده صداوسیما

۱۲- دکتر احمدزاده کرمانی- رییس دانشکده خبر

۱۳- دکتر کرمی- قائم مقام معاونت سیما

۱۴- دکتر بیابانی- رییس شبکه آموزش سیما

۱۵- دکتر ایوبی- معاون وزیر کشور

۱۶- وحید جلیلی- سردبیر سابق ماهنامه توقیف شده سوره و سردبیر ماهنامه راه

۱۷- مجید مختاری- سردبیر روزنامه سیاست روز

۱۸- دکتر حسام الدین آشنا: معاون سابق وزارت اطلاعات

۱۹- دکتر همایون- معاون وزیر ارشاد

 

و البته مشتی سفیر و رایزن فرهنگی و نماینده مجلس و حضرات دیگر که برخی شان دوم خردادی تیر، برخی شان شدیداً کارگزارانی، و اندکی شان احمدی نژادی اند!

 

 

تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل

 

==========================

 

 

 

دانشگاه امام صادق (علیه السلام)

 

دانشگاهی برای تمام فصول

 

 

جریان های فکری و فرهنگی در دانشگاه امام صادق(علیه السلام)

 

 

سال 78 کمتر از 3 ماه پس از واقعه 18 تیر، تقریباً در تمام روزنامه های زنجیره ای دوم خردادی اسامی دانشجویان دانشگاه امام صادق را می شد دید؛ بخشی از مهمترین نویسندگان اصلاح طلب جلسات خود را در خوابگاه دانشگاه امام صادق برگزار می کردند. کار به آنجا کشیده بود که رادیو اسرائیل هم حتی از برخی از آنان به عنوان تحلیلگر مسائل سیاسی نام می برد. غائله کاریکاتور روزنامه حيات نو هم منجر به بازداشت یکی از دانشجویان ورودی سال 76 دانشگاه امام صادق شد : علیرضا اشراقی. اینها غیر از امام صادقی های قدیمی تری چون کواکبیان و رمضان زاده  و مسعود اسلامی بودند که در دولت اصلاحات نقشهای کلیدی داشتند.

حتی رستوران دانشگاه هم از اصلاح طلبی در امان نمانده بود و هر چند روز یکبار دست خوش آشوب و بهم ریختگی بود. ورودی های جدید از فضای سیاسی موجود متعجب بودند، آنها فکر نمی کردند که دانشگاه امام صادق اینگونه باشد.

 

 

تشکلهای دانشجویی دگراندیش که حتی در بدنه ی خود افرادی با نگرشهای کاملاً الحادی را نیز داشتند، در سالهای آغازین دهه هشتاد شدیداً تحلیل رفتند. علت اصلی این مساله را می توان فارغ التحصیل شدن چهره های سرشناس آنان (که در حال حاضر اکثراً در مقطع دکتری در حال تحصیلند و یا عضو هیات علمی یک دانشگاه شده اند) و البته نضج گیری و رشد سریع جریانهای مطالعاتی غربشناسی متصل به بسیج دانشجویی دانست. اینان جوانانی بودند که بسیاری از وقت خود را صرف مطالعه ی بنیادهای نظری و فلسفی غرب و اسلام می کردند و کاملاً مستعد گرایشهای بنیاد گرایانه ی انقلابی بودند. در تمام این مدت سیستم دانشگاه امام صادق فقط نظاره گر بود و بیش از همه به حفظ نظم پولادین آموزشی خود می اندیشید؛ برای مسوولان دانشگاه مهمتر از همه چیز اجرای قوانین آموزشی سختگیرانه و بالا بردن میزان قبولیهای دکتری بود که البته در سالهای اخیر همواره در نیل به آن موفق بوده است.

 

سالهای 82 به بعد زمان اوج گیری فعالیتهای سیاسی و فرهنگی بدنه دانشجویی دانشگاه امام صادق بود. تقریباً در تمامی تحولات دانشجویی که مربوط به بسیج بود می توان نقش محوری بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق را مشاهده کرد. اوج این نقش آفرینی تشکیل گروه U8 در دانشگاههای تهران با مرکزیت بسیجیان امام صادق بود. برگزاریهای میتینگهای متعدد دانشجویی و تحصنهای خیابانی نظیر بستن مسیر عبور سفرای کشورهای آلمان و فرانسه و انگلیس در ماجرای هسته ای و تحصن های عدالتخواهانه در مقابل مجلس از جمله ی آنهاست.

 

 

حضورناگهانی احمدی نژاد درخوابگاه دانشجویان امام صادق در ۲۷مهر ۸۵ 

 

ولی مهمترین تجلی فعالیتهای اثرگزار دانشجویان امام صادق را ماجرای انتخابات ریاست جمهوری سال 84 باید دانست. تقریباً جدّی ترین بدنه ی تئوریک عدالتخواهی که منجر به تشکیل گروههای خودجوش تبلیغاتی شد در دانشگاه امام صادق شکل گرفت. این درحالی بود که مهمترین رقیب جریان عدالتخواهی نیز جلسات رسمی خود را در همین دانشگاه برگزار می کرد. اوج درگیری های سیاسی با مطرح شده احمدی نژاد و تقابل او با هاشمی رفسنجانی بود. چراکه مهمترین و رسمی ترین حامیان حزبی رفسنجانی همان مسئولان و روسای دانشگاه امام صادق بودند. درست چند قدم آن طرف تر از محل برگزاری نشستهای محرمانه جامعه روحانیت مبارز، جلسات تبلیغاتی دانشجویان طرفدار احمدی نژاد تشکیل می شد. آنها آنقدر جدی بودند که برای اولین بار توانستند مسوولان دانشگاه را راضی کنند تا امتحانات پایان ترم به بعد از دور دوم انتخابات موکول شود آنگاه عملیات رسمی آنان در تبلیغ احمدی نژاد در شهرهای دور و نزدیک آغاز شد.

 

بسیج دانشجویی پس از سوم تیر هم تا کنون یکه تاز جریانهای دانشجویی دانشگاه امام صادق باقی مانده است. بسیاری از اثرگزاران حوادث سیاسی سالهای 80 تا 85 اکنون با گزراندن دوره های تحصیلات تکمیلی به جدّی ترین حامیان تئوریک دولت نهم و جریان اصولگرایی تبدیل شده اند. مشخصه ی اینان جدّیت در مطالعات بنیادی و کسب مهارتهای علمی و در عین حال حضور همیشگی در متن جریانهای سیاسی است. هرچند در ماههای اخیر نگرانی تشطط در جریانهای اصولگرایی به رفقای همرزم قدیمی در این دانشگاه هم سرایت کرده است. برخی از آنان هم اکنون مهمترین رسانه های مکتوب و اینترنتی سیاسی و فرهنگی را هدایت می کنند(بطور مثال سایتهای فردانیوز، رجانیوز، شریف نیوز، سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی، روزنامه سیاست روز و برخی نشریات تخصصی دیگر مستقیماً با مدیریت همین دانشجویان امام صادقی اداره می شود) و برخی دیگر در شرف ورود به بدنه ی علمی دانشگاهی هستند. البته برخی از این دانشجویان به سرعت با مقابله سیاسی برخی دستگاهها به حاشیه رانده شده و یا حتی اخراج شدند؛ جدی ترین مصادیق آن را در صداوسیما و سازمان تبلیغات اسلامی می توان جستجو کرد.

 

دانشگاه امام صادق همواره شاهد رشد جریانهای متنوع فرهنگی و سیاسی بوده است. جریانهایی که بی تردید فضای دانشگاهی کل کشور را تحت تاثیر قرار داده اند. این درحالیست که در تمام این مدت سیستم رسمی دانشگاه از این جریانات بی اطلاع و یا لااقل مطلقاً بی اثر بوده است.

 

دانشگاهامام صادق (علیه السلام) در ویکی پدیا

 

توهین

 

 

آيا سيد حسن خميني مصادره مي شود؟

 

 

«تأسف بار تر اينكه باز مي گويند در خط امام حركت مي كنيم. ما به چه قيمتي مي خواهيم سرمايه داران فراري را وارد وطن كنيم؟ به قيمت از دست دادن حزب الله و دلسردي نيروي انقلابي؟ ...انقلاب ما اصلاً ارزشش به مقابله با ظلم و جور ظالم است. اگر شما دفاع از محرومين را دفاع از انقلابيون دنيا را در متن انقلابتان نداشته باشيد، اگر جنگ با استكبار را در متن انقلابتان نداشته باشيد، انقلاب ديگر انقلاب اسلامي نيست»(ديدگاه ها،منتخبي از مواضع حاج سيد احمد خميني ، 17/7/69، ص 141)

 

 

 

فضاي سياسي چند روز اخير ايران به شدّت متأثر از اتفاقي است كه يك سايت ناشناخته رقم زده است. سايت نوسازي خود را يك سايت خبري معرفي كرده بود هرچند در سپهر رسانه اي كشور هيچگاه مورد ملاحظه و توجه قرار نگرفته بود و حتي بسياري از اهالي خبر و رسانه آنرا نمي شناختند. ناشناخته و كم اثر بودن اين سايت از آن لحاظ مورد تأمل است كه در بررسي ميزان تبليغات رسانه اي عليه اقدام قابل سرزنش آن، مي تواند اماره اي در استنتاج و اثبات برخي فرضيات باشد؛ مهمترين اين فرضيه ها اين است كه ظاهراً گروههاي دوم خردادي شديداً منتظر چنين اتفاقي بوده اند و برخلاف آنچه با دستپاچگي عنوان مي كنند اين آنها بوده اند كه براي سامان دادن جنگ رسانه اي ديگري عليه اصولگرايان از طرفي و دست و پا كردن منباءي مشروعيت و مقبوليت بخش از طرف ديگر مترصد چنين اتفاقي بودند.

 

توهين به علما و روحانيت معظم و حتي مسوولان بلند پايه ي مملكتي اتفاق جديدي نيست و از آن مهمتر دهن كجي به آرمانهاي انقلاب و اصول اساسي تفكر امام خميني(ره) به رويه ي عادي برخي شخصيتها و رسانه ها بدل شده است، ولي بي ترديد در چند سال اخير هيچگاه شاهد چنين برخورد و هجمه ي سنگيني عليه اينگونه اقدامات نبوده ايم. آيا غيرت ديني و انقلابي مان بيكباره به جوش و خروش آمده است يا ...؟! اين شبهه آن هنگام بيشتر رخ مي نماياند كه مي بينيم امروز كساني بيشتر دم از محافظت از ميراث ماندگار امام راحل مي زنند كه تا همين امروز داعيه دار تقدّس زدايي و نفي نگرش فقاهتي و اباحه گري در عرصه ي دين و فرهنگ بوده اند!

 

مطلبي كه در ابتدا از مرحوم حاج احمد خميني آورده شد مويد همين نگراني است. هنگاميكه افكار سكولار و ولايت گريز از روزنامه ها و مجلات متعدد و تريبونهاي عبدالكريم سروش و حلقه ي كيان زير لواي اصلاح طلبان –كه در آن هنگام بدنه ي فرهنگي دولت سازندگي را تشكيل مي دادند- داعيه دار حمايت و حفاظت از يادگار امام مي شوند طبيعي است كه متعجب شويم.

 

سرمقاله هفته نامه ي شهروند(مورخ 27/11/86) با آب و تاب بيش از ده بار الفاظ و صفاتي چون آيت الله كامل، مجتهد، فقيه و ... را براي سيد حسن خميني بكار برده است. آنهايي كه فقه را از پست ترين علوم مي شمرند از سيد حسن خميني چه مي خواهند؟

 

محمد قوچاني در سرمقاله هفته نامه ي شهروند پرده از ترا‍ژدي بزرگي برداشته است. دوم خردادي هاي راديكال بخوبي دريافته اند كه تا مقام عظماي ولايت مديريت اصلي كشور را بر عهده دارد آنها سهمي از قدرت و امكان پياده كردن رفرمهاي مدّنظر خود را نخواهند داشت كمااينكه هشت سال سيطره بر كشور براي آنها چاره ساز نشد. از آن مهمتر اينكه آنها بخوبي دريافته اند كه رهبر معظم انقلاب اخيراً شمشير مبارزه با اقدامات تخريبي طيف رفرميستهاي راديكال را از رو بسته است و يك تنه دست به افشاگري زده است(به سخنراني هاي معظم له در چند ماه اخير نظير فرمايشاتشان در يزد و در خصوص مجلس هشتم توجه كنيد).

 

براي آنها چه راهي مانده است؟

 

نظام جمهوري اسلامي ايران با پيش بيني جايگاه ولايت فقيه تز حاكيت دوگانه در ساختار جمهوري-اسلامي را بي اثر كرده است لذا حركت به سمت نوعي از حاكميت دوگانه كه منبع مشروعيت بخش مجزّايي براي طيف بيرون رانده شده از قدرت بحساب آيد گزينه اي منطقي است. هدف مخدوش كردن جايگاه ولايت و معرفي آلترناتيوهاي رواني و تبليغاتي براي اين جايگاه است. آيا مي توان از پروژه ي تصرف اين جايگاه سخن گفت؟ سرمقاله ي شهروند دقيقاً چنين نيتي را آشكار مي كند و در اين فرآيند چه كسي بهتر از سيد حسن خميني؟! او كه نواده ي خميني كبير است و در رفتار سياسي خود به اين طيف فرصت طلب اجازه داده است تا به او نزديك شوند. (ديدارهاي مكرر احزاب دوم خردادي با ايشان در روزهاي اخير مويد اين سخن است).

 

سوال مهم اينجاست كه آيا نوه ي خميني كبير در اين دام گرفتار خواهد شد يا نه؟

 

 

 

 

 

تأكيد مي كنيم كه اين نوشتار به هيچ وجه اقدام وقيحانه سايت نوسازي در توهين به رييس موسسه چاپ و نشر آثار حضرت امام كه در كسوت روحانيت است را موجه نمي داند بلكه نگران ماجراي خطرآفريني است كه از پس اين اتفاق سربرآورده است.

 

 

 

 

یادگار امام کیست؟... یا چیست؟!

 

 

سایت نوسازی متعلق به چه کسی است؟

 

 

یک سایت در گوشه ای از عالم سایبر بدون بازدید کننده ی قابل ملاحظه و با ضریب نفوذ نزدیک به صفر حرفی بچّگانه زده که فضای سیاسی ایران را بهم ریخته است. روزنامه ها سرمقاله می نویسند، وزیر کشور موضع می گیرد، قوه قضائیه بازداشت می کند، همه همدیگر را متّهم می کنند، خطیب جمعه آنرا اتفاقی قابل تأمل می داند و ...

این اتفاق چه معنایی دارد؟

 

  • آیا معنایش این است که همه ی سیاستمداران ما نگران و دغدغه مند امام و میراث اویند؟
  • آیا معنای آن احتمال اثرگذاری فرهنگی عمیق این توهین بر جامعه است؟
  • آیا در هیچ سایت دیگری هیچ توهینی به هیچ یک از مقدسات نمی شود؟

 

مسوولان سایت نوسازی را چند سال است که می شناسم. نوجوانانی هستند که نه از سواد آکادمیک بهرمندند و نه حتّی به اندازه یک پست اجرایی کوچک سردو گرم مدیریت کشور را چشیده اند. معلوم نیست که در سپهر سیاسی امروز کشور هم کدام طرفی هستند. یادم می آید که همان ابتدای آغاز بکار دولت نهم با برگزاری مجلس نقدی در مسجد جامع قلهک بدترین حملات را به اطرافیان احمدی نژاد سامان دادند.

 

یقین می دانم اگر چند سایت خبری دیگر در آتش این خبر نمی دمیدند هیچ کس از آن مطلع نمی شد و به مساله ای کشوری تبدیل نمی شد؛ ولی کردند و شد!

من هم نفس اینکار را قابل سرزنش جدّی می دانم ولی نگران اتفاق دیگری هستم:

 

مگر یادگار امام کیست یا چیست؟!

 

یقیناً حرمت سید حسن خمینی(با تمام انتقاداتی که در مشی سیاسی وارد است) باید با دقّت حفظ گردد ولی چرا سیاست ما نسبت به همه میراث معمار انقلاب با همین حساسیت مواجه نمی شود؟ مگر همین چند روز پیش نبود که یک روسپی سیاسی با دهن کجی به یکی از اساسی ترین عناصر تفکّر امام یعنی حمایت از فلسطین، به میراث فکری ایشان بی حرمتی کرد؟ چرا همین خطیب جمعه نسبت به اظهارنظر سخنگوی حزبش هیچ واکنشی نشان نداد؟ چرا دیگر تشکیکها در میراث فکری امام راحل مانند مبارزه همیشگی با استکبار و امریکا چنین موضعگیری هایی را بدنبال ندرد؟ مهمتر از همه ی اینها چرا پیگیری و تاکید بر آرمانهای انقلاب و امام لابلای ژستهای روشنفکری و نطقهای مبتنی بر «واقعیت های سیاسی» له می شود؟ و...

 

مطلب سایت نوسازی مانند حمله ی پشه ای بود که با یک آر پی جی دفع شد! این التبه یک تاکتیک سیاسی و تبلیغاتی است. سید حسن حرمت دارد و بیش از آن البته آرمانها و افکار امام است که حرمت دارند. تمام موضعگیری ها در چند روز اخیر نشان از دغدغه های سیاسی داشت و نه دغدغه های انقلابی؛ حتی موضعگیری شدید دولت نهم که خود متّهم به جدّی گرفتن و تعهد به آرمانهای امام است نیز سیاسی بود چراکه رقیب سیاسی داشت با زیرکی این حرکت را به حربه ای علیه احمدی نژاد تبدیل می کرد.

 

حرف دیگری نیست امیدوارم پس از این نسبت به دهن کجی به اصل میراث امام و یادگار حقیقی او نیز چنین حساسیتهایی را ببینیم.

 

 

22بهمن

 

 

آیا «دوم خردادی» ها ایرانی اند؟!

 

 

از چهار گانه های کافه انیشه

 

 

 

اول: تقدیرنامه!

بدین وسیله از زحمات سیمای ضرغامی در ایام الله دهه فجر تقدیر بعمل می آید. بجز گافهای تاریخی سریال «پدرخوانده» که روح الله حسینیان تذکر دادنش را بعهده گرفت و حضور صادق زیباکلام که با حرفهای صدتا یه غازش راجع به بی اهمیت بودن انقلاب (!)در شب 22 بهمن سورپرایزمان کرد، انصافاً تلویزیون برنامه های جذابی را ارائه داد. (این هم برای اینکه نگویند اینها فقط گیر می دهند)

 

دوم: آیا دوم خردادی ها ایرانی اند؟!

روزنامه «صدای عدالت» روز سه شنبه بخاطر حضور با صلابت و با شکوه مردم در راهپیمایی 22 بهمن عزا گرفته بود. این روزنامه از لوگوی سیاه که مخصوص عزاست در این روز استفاده کرد و با عکسی معنادار که در آن بجای انعکاس کثرت جمعیت فقط سایه ی چند نفر در یک پرچم مشاهده می شد، ناراحتی اش را ابراز کرد. برای کسانی که اندک آشنایی با فضای رسانه و خبر دارند مثل روز روشن است که صفحه اول این روزنامه در فردای راهپیمایی 22 بهمن چه معنای خائنانه ای دارد. برای اپوزوسیونی که فلسفه وجودیشان اعتراض و روششان نافرمانی مدنی است، طبیعی است که چنین صحنه هایی مصیبت بار باشد. حالا به سوالی که پرسیدم فکر کنید.

 

 

 

سوم: مشارکت معنوی با تی تاب!

سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران -که کم مانده بود راهپیمایی را برای خودش مصادره کند- در اقدامی انقلابی از طریق ماشینهایی که روی آن نوشته شده بود «مشارکت معنوی شهر» برای مردم تی تاب و کیک پرتاب می کرد! جای کریستین امانپور خالی بود!!!

 

چهارم: مارمولکهای رسانه ای!

اگر روزی روزگاری خواستند بخاطر گند کاریهایتان برکنارتان کنند برای هرچه کمتر از دست دادن حیثیت و آبرو به روش زیر عمل کنید:

 

    ابتدا سریعاً به سایتهای خبری که متعلق به رفقای حزبی تان است تماس بگیرید تا همزمان اعلام کنند که فلانی –که خیلی آدم خوبی است!- قرار است استعفا دهد و پست بالاتری بگیرد یا مثلاً در یکی از کشورهای خارجی مشغول بکار شود.

    سپس سریعاً به مقام مافوقتان زنگ بزنید و ننه من غریبم بازی دربیاورید که دارند مرا خراب می کنند.

    بعد به چند نفر از سایتهای دیگر پول بدهید تا به مقام مافوقتان زنگ بزنند و از او تکذیبیه بگیرند.

 العاقل یکفیه الاشاره

 

 

غزّه

«روسپی» ها به بهشت نمی روند!

 

روزی که فیلم «جیب بر ها به بهشت نمی روند» را دیدم بچه تر از الان بودم. تا آن هنگام خیلی با مفهوم گناه آشنا نبودم؛ شاید در همین حد که اگر کسی همکلاسی اش را اذیت کند ممکن است به جهنّم برود یا اینکه احتمالاً دروغگو دشمن خداست.

بعدها فهمیدم که گناه مفهومی پیچیده است. آنقدر پیچیده که ممکن است خود گناهکار هم نفهمد که قبح عملش چقدر بوده است و البته آنقدر وحشتناک که گاهی تصوّرش برای ما مشکل باشد؛ مثلاً تصور کنید کسی برای تامین لذّات دیگران، بدنش را بفروشد و عزّتش را یا همه ی هستی اش را... روسپی ها را می گویم.

حالا فکر کنید کسی برای تامین لذّات دیگران اندیشه و اعتقادش را بفروشد، امروز این طرف، فردا آن طرف... این دسته آدمها را چه می نامید؟

روسپی سیاسی خوب است؟!

 

روسپی های سیاسی احتمالاً آدمهای جالبی اند؛ همیشه تنور سیاست با اینها گرم است، اساساً اینها سرگرمیشان سیاست است، اینها با قطار سیاست به تعطیلات آخر هفته می روند... مثلاً به کیش... یا می روند به باغهای پسته شان در کرمان سر بزنند!

و قطاری دیدم که سیاست می برد و چه خالی می رفت!

 

شنیدم یکی از همین روسپی های سیاسی -که البته ریش قشنگی دارد و پیراهن یقه شیخی هم می پوشد- در بحبوحه ی کشتارهای بی رحمانه ی مسلمانان غزّه تن فروشی کرده است.


سخنگوی حزب کارگزاران بدنبال مجلس هشتم:

 

" ایرانیان سال هاست كه احساسشان این است كه ما بی خودی پول خودمان را در فلسطین هزینه می كنیم؛ ..."

القدس تبکی اهلها فی غزّة

 

 

 

 

من فکر می کنم روسپی های سیاسی هم هیچگاه به بهشت نمی روند!

 

تو دهنی دبيرکل ستاد پاسداشت شهدای نهضت جهانی اسلام به یاوه گویان

 

 

ابرار

 

بده بستانهای تبلیغاتی ضرغامی و ابرار!

 

 

ظاهرا کار از نقد جدی گذشته است...

 

روسای ما در پارتی وبلاگنویسان فرزندان روح الله در یک تقسیم کار وبلاگی کافه اندیشه را مسوول مصیبتهای رسانه ی ملی کردند. ما هم که بدمان نمی آید...

 

 

چند خبر تازه:

 

 

۱- برادر ضرغامی همچنان پروژه های تبلیغاتی خود را پی می گیرد. جناب آقای سید عزت الله ضرغامی چندی پیش از موسسه «ابرار» بازدید فرمودند و در آنجا راجع به مسائل مهم مملکتی با آقای صفی زاده (که تبحّرش در معاملات سیاسی معرّف حضور هست) مباحثاتی داشتند.

امّا آثار پربرکت این دیدار: روزنامه ابرار در یک قدر شناسي تحسین برانگیز از خدمات رسانه ی ملی تقدیر ویژه ای کرد. در روزنامه ابرار مورّخ 1/11/86 آمده است: «...صداوسیما که مدتهاست تحول و ارتقای هرچه بیشتر کیفی(!) را در مسائل اعتقادی و دینی ...در دستور کار خود قرار داده است، کاری بزرگ کرد. کاری که در هشت شبکه داخلی و خارجی در این ایام بی سابقه بود(!)»

  برادر ضرغامی نیز در یک قدرشناسی متقابل دستور داد که آقای صفی زاده، که کاندیدای مجلس هشتم نیز می باشد، در یکی از برنامه های ورزشی شبکه دو سیما حاضر شود. و البته با دستوری مجدد تاکید کرده که در برنامه ی نود شبکه ی سه نیز حضور یابد.

 

 ۲- مطلعید که جریان رد صلاحیتها قرار است پروژه ی جدیدی برای رفقای اصلاح طلبمان باشد. هیچ اتفاق خاصی قرار نیست بیافتد کافی است رادیو جوان را گوش کنید. عقبه ی رسانه ای آنها در رادیو جوان مشغول شده اند. برنامه ی «جوانی آزاد» با آزادی کامل دغدغه های سیاسی واخوردگان دوم خردادی را با زبان ساده برای مردم بیان می فرماید.(مثلا برنامه مورخ ۳/۱۱/۸۶)

 

۳- جالب است بدانید نویسنده ی هر دو شاهکار جدید تلویزیون (ساعت شنی و پریدخت) یک نفر است! جالب تر اینکه فرهنگ دوستان ارجمند می توانند مقالات بسیاری در روزنامه های دوم خردادی مانند اعتماد و کارگزاران و حتی رسانه های خارجی در حمایت از این سریالها و البته تقدیر از ضرغامی مطالعه کنند.

البته جالبتر از همه ی اینها اینکه مطلع شدیم جناب ضرغامی در جلسات خود به شدت از این دو سریال انتقاد کرده و آنها را مزخرف دانسته و حتی دستور به سانسور بی سابقه ی آنها داده است ولی در عین حال تاکید کرده است ما باید در بیرون از کار خود دفاع کنیم!!!

 

 

 

به اين موضوع بطور جد فكر كنيد كه آيا رسانه ي ملّي اكنون هنوز هم ملّي است يا خصوصي شده است؟!

 

براي پاسخ به اين سوال به ميزان حضور شخص رييس سازمان بر صفحه ي تلويزيون به هر مناسبت و تيترهاي غير حرفه اي روزنامه ي جام جم توجه فرماييد.

 

 

 سخنرانی منتشر نشده ای از پناهیان

 

...فیلمهای ماهواره را پخش کنید بهتر است!

 

 

عليرضا پناهيان خطيب مشهور سالهاي اخير ايران را همه مي شناسند. سوابق او در حوزه مبارزه و درس البته كمتر گفته شده، همين اندازه احتمالاً كافي باشد كه او را يكي از بنيانگذاران حزب الله لبنان بشناسيد كه به همراه احمد متوسليان سال 1361 در لبنان چه ها كه نكردند. پناهيان به لطف كلام دلنشين و مباحث عميقش به عنوان محبوبترين خطيب سالهاي اخير ايران شناخته شده است و علي الخصوص در ميان دانشجويان بسيار مورد توجه قرار گرفته است.

عليرضا پناهيان چند سال به عنوان مسوول نهاد نمايندگي رهبري در دانشگاه هنر حضور داشته است. او در حوزه ي فلسفه و تاريخ هنر صاحب نظر است و بويژه راجع به فلسفه رسانه و ارتباطات نظرات صائب و بسيار قابل تاملي دارد.

ايام محرم براي پناهيان ساعات بسيار پركاري است. او در اين روزها چندين سخنراني دارد و جالب اينكه به ندرت مي توان از ميان انبوه سخنان او حرفهاي تكراري يا كم اهميت پيدا كرد. او امسال علاوه بر هيات سنتي خود در قم ، در دانشگاههاي تهران، امام صادق(ع) و هنر نيز سخنراني دارد. در اين ميان هيأتي كوچك در زير زمين يك خانه در شهرك غرب نيز چند سال است كه دقايقي پس از اذان صبح ميزبان او و برادر خوش نفسش(حاج احمد پناهيان) است. سخنان شنيدني او امسال راجع به «معناي زندگي» است كه البته جايي انعكاس نمي يابد.*

عليرضا پناهيان به انتقادهاي شديد اللحن به صداوسيما معروف است. او معتقد است تلويزيون بخاطر شأن تبليغي اش بسيار جاي حساسي است هرچند درحال حاضر اوضاع اسفناك و مخرّبي دارد.

او امسال هم به فراخور موضوع سخنراني اش(معناي زندگي) به عملكرد رسانه ي ملّي در انتقال اين معنا بسيار انتقاد كرد.

پناهيان معتقد است: «رسانه هاي غربي خوشبختي هايي را كه ندارند دائماً نمايش مي دهند و تلويزيون ايران بدبختيهاي جامعه را مبالغه آميز به تصوير مي كشد.» او در انتقاد از سريال «ساعت شني» گفت: «با اصرار دوستان بخشي از اين سريال را ديدم و با خود گفتم مگر نظام ساقط شده است كه چنين چيزهايي از تلويزيون پخش مي شود! من با ديدن اين داستانها بياد كتابهاي صادق هدايت و كافكا مي افتم.»

او در ادامه ی نقد این سریال گفت اینکه می نویسند زیر ۱۶ سال نبینند معنایش این است که پدر خانواده به خود اجازه دهد درباره رحم اجاره ای با دختر ۱۷ ساله ی خود حرف بزند؟! این مسائل حریم خانواده ها را هتک می کند.

 

پناهيان با انتقاد شديد از نوع نگاه بيمار و عقده اي فيلمسازان ايراني و هزينه هاي ميليوني ساخت آنها گفت:‌ «فيلمسازان عقده ها و آرزوهاي مبتذل خود را به تصوير مي كشند. آنها فهمي از معناي شيرين زندگي ديني ندارند. انسان پس از ديدن اين فيلمها بايد بسيار توبه كند تا پليدي هاي روحش پاك شود

 

او با انتقاد شديد از عملكرد مسوولان صدا و سيما گفت: « مگر كسي رذالت داشته باشد كه اجازه دهد چنين تصاويري(سريال ساعت شني) از تلويزيون پخش شود. بهتر آنست كه فيلمهاي ماهواره به نمايش درآيند چراكه مخاطب نسبت به داستانهاي ايراني تاثير پذيري بيشتري دارد.»

 

پناهيان در جلسه ي ديگري از سريال طنز شبكه 3 سيما هم انتقاد كرد و گفت: «انسان به طنز نياز دارد ولي نبايد بازيگران تيپ، شخصيتهاي وارونه اي باشند كه مثلاً با نشان دادن عصبانيت هاي پي در پي موجبات خنده را فراهم آورند. انسان اساساً نبايد عصبانيت را ببيند و تجربه كند.»

 

پناهیان همچنین به عملكرد صداوسيما در انعكاس واقعيتهاي جامعه غربي انتقاد كرد و گفت آنها خود دائماً با دروغهاي رسانه اي مردمان خود را تخدير مي كنند در عوض ما هم آنها را بي نقص نشان مي دهيم. حتي اگر يك فيلم مستند حقيقي توسط يك فيلمساز فهميده ي ايراني از زندگي روزمرّه يك انسان غربي ساخته شود براي بيمه كردن اعتقاد مردم ما به ارزشهاي ديني كفايت مي كند.

 

او در پايان گفت:«چاره اي نيست؛ وضعيت فعلي رسانه ملّي را مانند سرماي زمستان بايد تحمل كنيم تا بگذرد».

 

...مطلب در رجانیوز

 

---------------------------------

*آدرس هیات برای حضور علاقه مندان: شهرک غرب- بلوار خوردین- خ توحید یک- بعد از تقاطع اول- علامت پرچم

نامه وارده:

 

نامه وارده:

 

آنچه منتشر نشده بود!

 

در صداي جمهوري اسلامي ايران چه مي گذرد؟!

 

 

درج بخشي از محورهاي انتقادي در سايت خبري جهان نيوز و سپس انتشار آن توسط ساير سايتها و نشريات ديگر، بسياري را متعجب و شگفت زده كرد. در بادي امر شايد غيرقابل باور باشد كه يك شبكه ي رسمي چنين مطالب مستهجن و مبتذلي را از آنتن رسانه ي ملّي  پخش كرده باشد. در ايميلي كه برای کافه اندیشه ارسال شده مجموعه اي 2۳ موردي از برنامه هاي راديو جوان با ذكر زمان دقيق پخش ارائه شده كه بسيار قابل توجه است. منشاء این مطالب شناخته شده نیست ولی فرستنده خود را یکی از کارمندان رادیو معرفی کرده است. ظاهراً موارد 6 گانه ي منتشر شده توسط سايت جهان نيوز فقط بخشي از اين 2۳ مورد است و من البته به آنها حق مي دهم كه از ساير مطالب چشم پوشي كنند؛ چراكه بسياري از آنها آشكارا مصاديقي از اعمال خلاف عفت عمومي بشمار مي روند.

 

وي همچنين مدعي شده كه اين مطالب را تماماً براي دفتر يكي از مراجع ارسال كرده و ايشان پس از مطالعه موارد، مسوولان راديو –كه بدنبال كسب مشروعيت مجدد براي خود بوده اند-  را به حضور نپذيرفته اند. این فرد ناشناس آنچنان كه گفته تصميم دارد موارد يادشده و برخي موارد ديگر را بطور مستند براي بيوت مراجع و برخي آيات عظام -حفظهم الله- ارسال كند.

 

 

گمانه ها:

 

چرا چنين رسواييهاي شرم آوري در رسانه ي ملّي  رخ مي دهد؟

در جلسه اي كه با جمعي از خبرنگاران در اينباره داشتيم در پاسخ به اين سوال، گمانه هاي متفاوتي طرح شد:

 

         -   برخي معتقد بودند مديران ارشد راديو كه سوابق غيرقابل دفاعشان پوشيده نيست، بطور طبيعي خط سياسي و فرهنگي خود را طي مي كنند. از آنها چيزي جز اين مورد انتظار نيست. حمايت چندين باره شخصيتها و رسانه هاي اپوزسيون از راديو هم دليل اين مدعاست.

         -  برخی دیگر معتقدند نباید مساله را خیلی پیچیده دانست. همه چیز از ضعف مدیریت رییس رادیو و جاه طلبی و البته بی تعهدی مدیران زیردستش نشات می گیرد و توطئه ای هم در کار نیست.

 

- اما بر اساس تحقیقات صورت گرفته:

      بر اساس تحقيقاتي كه صورت گرفته و بخصوص اظهارات كساني كه در همين راديو درحال حاضر مشغول به فعاليتند، عمده ي وقت برنامه هاي راديويي در اختيار كساني است كه از فيلتر حراست و گزينش سازمان صدا و سيما عبور نكرده و حتي كارت ورود به سازمان هم ندارند. رييس راديو شخصاً و بطور روزانه مجوز ورود، انجام كار و پرداختهاي مالي اين افراد را صادر مي كند. گزارش ها حاكي است اين افراد حدّاقل صلاحيت علمي و عقيدتي براي كار در رسانه ي ملّي را ندارند. يكي از مديران فعلي راديو، تاكيد حسن خجسته بر استفاده از  نيروهاي مردود شده در مصاحبه هاي هسته ي گزينش را بوجود آورنده ی ناراحتي و تنشهاي اداري گسترده ای دانست. او گفت بسياري از اين افراد از تيمهاي مطبوعاتي و رسانه اي اپوزسيون داخل هستند. آنها حتي بدون هيچ پنهان كاري با يك امضا در راديو و مطبوعاتي مانند "40 چراغ" فعاليت ميكنند.

 

     افراد يادشده در دو سال اخير با حمايتهاي همه جانبه (رواني، اداري و اقتصادي) حسن خجسته  آنچنان تكثر و نفوذ يافته اند كه حتي اقليت متدين راديو را منزوي كرده و خط مشيهاي كلان راديو را خود تعيين مي كنند.

 

حضور افراد ياد شده با اتفاقاتي نظير ساپرت گسترده ي حادثه ي 18 تير در ست چند روز از قبل از هشتمين سالگرد آن، تخریب روزنامه کیهان، دامن زدن به شايعاتي عليه مقام معظم رهبري و رييس جمهور، تخريب وسيع دولت نهم، تاكيد دائمي بر عناصر ناسيوناليزم سكولار، فراهم كردن امكان رسانه اي وسيع براي فعاليتهاي تبليغي و دروغپردازيها كساني چون اعلمي و گرامي مقدم و ... رابطه اي معنا دار و غيرقابل انكاردارد. خرابكاري سياسي و فرهنگي در راديو با حضور چنين افرادي و با حمايتهاي حسن خجسته مساله اي كاملاً قابل پيش بيني است.

 

با عرض پوزش:

 

برخی از موارد قابل انتشار که در خبر جهان نیوز منتشر نشده به استناد همین ایمیل ناشناس به شرح زیر است:

 

 

 برنامه ی جوانی آزاد          تاریخ: 7/8           ساعت: 18:47

ترانه بندری: اوشو گرمن مثل خورشید             اوشو پاکن مثل دریا

مجری: حالا بجای اوشو اولی بذار ملاصدرا و بجای اوشوی دومی بذار ابن سینا اونوقت یه تبلیغی هم برای اندیشه های ایرانی- اسلامی شده باشه.

 

- برنامه ی هفت شنبه          تاریخ: 11/8         ساعت: 9:40

مجری پیام کوتاه یک شنونده خانم را می خواند: طاهره رجب زاده نوشته دوست دارم شما پرتقال شید من چاقو، تا پوستتون را بکنم...

مجری: شما تصور بفرماییداونوقت باید این چاقو دور اون پرتقال بگرده، آخ منم دورت می گشتن آخ.

 

 

- برنامه ی هفت شنبه                      تاریخ: 18/8

خانم: بینندگان و شنوندگان عزیز

آقا (فرزاد حسنی با لحن عربی): به به، هذا الگوینده، انت عروسی کردی جدیداً؟ معلومه، معلومه، قابل تحمل شدی... کیف حالک؟... کیفکم کوکن؟

خانم:یعنی چی آقا. ما اومدیم بحث کنیم یا احوال پرسی؟!

آقا(فرزاد حسنی با لحن عربی): لا لا... للحال... 

 

- برنامه ی هفت شنبه                      تاریخ: 25/8 و 29/10

تبلیغ آخرین آلبوم ترانه خواننده لس آنجلسی (معین)

 

 

- برنامه ی نشانی                 تاریخ: 29/8

مجری حین پخش موسیقی غیرمجاز

آخ، آخ، این آهنگ عروسیه ها!، دست حرکت، پاها حرکت، ...

 

- برنامه ی پارازیت                 تاریخ: 10/9/1386

میزگرد دوستی های قبل از ازدواج

خانم: متأسفانه فرهنگ سازی ما اشتباهه. یعنی مثلاً پدر و مادرها دختر رو می ترسونند از ارتباط با پسر. یا پسر رو از بازی کردن با دختر ...

آقا: به هرحال این ارتباط و دوستی نیازه. وقتی که این نیاز نتونست در بیرون به صورت علنی ارضا بشه، این کشیده می شه به جاهای خلوت تر.

 

-تمسخر و استهزاء طرح ارتقا امنیت اجتماعی ضمن مصاحبه با آقای ... (در برنامه جوانی به وقت فردا)

 

- تمسخر مصاحبه آقای رئیس جمهور در برنامه جوانی آزاد (13/8/86)

 

 

---------------------------

تتمه:  بروز شده در ۲۱/ ۱۰/۸۶

 

در مدت این چند روز مطلع شدم که اتفاقاتی افتاده است...

 از جمله اینکه در پی انتشار محورهای انتقادی در سایت جهان نیوز مدیران رادیو در تکاپوی کشف چگونگی لو رفتن نامه های محرمانه خود افتاده اند. ظاهراً با سهل انگاری مدیران رادیو این اسناد بطور عادی در دسترس بسیاری از کارمندان قرار می گیرد. از جمله کامنت تامل برانگیز یکی از کارمندان رادیو -که خود را علی معرفی کرده است- برای این پست جالب توجه است:

"فکر می کنی هنر کردی؟ بنده خدا این گزارش های محرمانه همین الان حداکثر به عنوان کاغذ یه رو سفید تو اتاق های رادیو جوان استفاه میشه"

 

دوم اینکه یکی از برنامه سازان رادیو جوان در وبلاگ خود مطلبی نوشت و به شدت از بی تعهدی و انحراف رییس رادیو انتقاد کرد و در ذیل مطلبش نیز مطالب کافه اندیشه را تایید کرد. علی الظاهر فشارها و تهدیدهای وارده او را وادار کرده که مطلبش را بردارد و البته جایگزین بسیار جالبی نیز بجای آن قرار داده است.

 

 

 

رادیو جوان

 

امیدوارم رادیو جوان به مراجع توهین نکند!

 

حضرت آیت الله مکارم: برنامه های رادیو جوان در شان جمهوری اسلامی نیست.

‌آیت‌الله‌العظمی مکارم شیرازی گفتند: برخی برنامه های رادیو جوان در شان جمهوری اسلامی نیست!

۲۲/۹/۱۳۸۶

 

رادیو جوان را دیگر همگان می شناسند. شاید هفته ای نگذرد که خبری مبنی بر رخ دادن اتفاقات بعضا عجیب و غریب در این شبکه توسط خبرگزاریها مخابره نگردد.

...گاهی اظهارنظرهای یک شخصیت سیاسی

...گاهی گزارش یک رسوایی غیر اخلاقی در شبکه

...گاهی اعتراض یک نماینده مجلس به عملکرد شبکه

...گاهی برگزاری مراسمات پر سروصدا (و البته سرشار از دروغ)

و...

البته در این میان ۳ چیز جالب توجه است:

۱- حمایت بی دریغ و همه جانبه مدیران ارشد سازمان صداوسیما از این شبکه. دروغپردازیها و سروصدای این شبکه شاید به نوعی اهداف سیاسی بخش اعظمی از مدیران ارشد سازمان را برآورده می سازد. آنها حتی از این رهگذر به اهداف تبلیغاتی خود هم می رسند. یکی از مدیران شبکه های سراسری رادیو که سالها با معاون صدای جمهوری اسلامی ایران مانوس بوده است در رابطه با حمایتهای او از مدیر رادیو جوان تحلیل جالبی دارد: «دکتر "خ" به این دروغها نیاز دارد»!

 

۲- «خود شیفتگی» و اعتماد به نفس مدیران این شبکه قابل تحسین است. آنها مخالفان خود را «کم عقل» و «نفهم» می دانند و بر ادامه ی مسیرخود اصرار دارند. تا کنون تقریبا از توهین به هیچکدام از مخالفین خود دریغ نکرده اند و من دراین رابطه نگران توهین احتمالی آنان به مراجع عظام تقلیدم. چراکه اخیرا پیامی از حضرت آیت الله العظمی مکارم منتشر شد که در آن برنامه های رادیو جوان را در شان جمهوری اسلامی ندانسته اند!

 

۳- حمایت و تقدیر دوم خرداديها از شبکه ی رادیویی جوان شگفت آور است. مقاله ی مفصل گرامی مقدم در ستایش رادیو جوان(روزنامه اعتماد ملی) و تقدیر بی سابقه ی شمس الواعظین از این شبکه را حتما شنیده و دیده اید. اخیرا جمله ای تاریخی از کروبی هم در همین مضمون اضافه شده است.

روز شنبه 24 آذر مهدی کروبی به دعوت انجمن فرهنگ و سیاست در تالار فجر دانشگاه شیراز به سخنرانی پرداخت. او در هنگامیکه از صدا وسیما انتقاد می شد در حمایت از این سازمان(!) گفت:

ما در صدا و سیما برنامه ها و شبکه های خوب هم داریم از جمله رادیو جوان!!!

 

----------------------------------------------------------------------------

آنلاین:

کیهان (۲۹/۹/۸۶):

 به انتقادات علما درباره راديو جوان رسيدگي شود


عضو كميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي خواستار رسيدگي مسئولان به انتقادات علما به برخي برنامه هاي راديو جوان شد.
حجت الاسلام يحيي زاده نماينده تفت و ميبد در اين رابطه به رئيس جمهور تذكر كتبي داد تا اعضاي ناظر دولت در صدا و سيما به انتقادات دلسوزان و علما به بعضي از برنامه هاي راديو جوان فوراً رسيدگي كنند. در ماه هاي اخير برخي برنامه هاي راديو جوان مورد اعتراض شديد متدينين و روحانيون واقع شده است.

حریم

 

 

...وقتی «حریم» را قورت می دهیم و «حیا» را تف می کنیم!*

 

نقدی بر پخش سریال مبتذل «ساعت شنی» از شبکه ۱ سیما

 

 

 

«حریم صافی شبکه ی اتباطات است؛... حریم شهوات را مبدل به عواطف و خواستها را به تمنا تبدیل می کند... حیا احساسی آمیخته با راز است؛ حیا می پوشاند و می گشاید، از نمایش می پرهیزد...

 

زنی که چادر به تن دارد و خرامان راه می رود ضمن اینکه خود را می پوشاند، به حرکاتش دوچندان جذبه می دهد... اکنون مرزها و جداییها در روابط انسانها به صورت قرارهای تعبدی جلوه کردند و اگر میان افراد صمیمیتی بود مبدّل به آمیزشی شد که نه مرزی می شناسد و نه حریمی.»

 

این حرفها موعظه ی یک روحانی یا وصیت نامه ی یک شهید نیست؛ قسمتی از کتاب «آسیا در برابر غرب» اثر روشنفکر سکولار معاصر – داریوش شایگان – است که خوش انصافی کرده و بخاطر تعلق خاطرش به مآثر فرهنگی ایران اسلامی، از آشوب فرهنگی ایران آفت زده، ناله سر داده است.

 

بسیاری دیگر هم چنین اند. متدینین سوز و اسف شان مضاعف است... لا دین لمن لا حیاء له... چه شده که زنان و دختران برای عریانی مسابقه می دهند و خانواده ها تنها چیزی که نمی شناسند «حریم» است و «حیا» و زبان محمل ظهور حیرانی و بی تعلقی شده و ... از دین چه مانده است. غرض درد دل نیست...

 

در صداوسیما چه می گذرد؟! گاهی از شنیدن برخی دیالوگها شرمنده می شوم. ظاهراً رسالت صداوسیما تخریب بنیاد دین و ازبین بردن خانواده هاست. به یاد ندارم که در چند وقت اخیر حتی در یک سریال، یک خانواده ی نرمال(و نه حتی مطلوب) دیده باشم. همه چیز طوری طراحی شده تا حیا و حریم را مضمحل کند و افراد لخت و عریان به محاکمه افکار و وجود همدیگر بکشاند.

 

نمونه هایش را حتماً بسیار دیده اید. ولی این نمونه ی اخیر جالب توجه است. سریال جدیدی با نام «ساعت شنی» در شبکه یک (شبکه ملّی!) پخش شد که در آن شهوت پرستی مردان تهرانی، نگاههای دریده به زنان، بی حیایی زنان، بی حرمتی همسایگان، بی مسوولیتی مردم و ... به شکل عریان و مکشوفی به نمایش درآمده است:

«قانون اول: همه ی مردها مثل هم اند

قانون دوم: به هیچ مردی اعتماد نکن

قانون سوم...»

اینها دیالوگ زنی است که پس از آنکه با نگاههای حریص و دعوت شهوانی دوست شوهرش مواجه شد، برای یک دختر جوان بازگو می کند و البته شخصاً چنین مطالبی را بارها از زبان بسیاری در سریالهای ایرانی شنیده ام.

 

...زن برای فرار از باران بالاخره سوار یک ماشین مدل بالا می شود تا به تعبیر شوهر سابقش "مردی را تیغ بزند"... در خانه مرد صاحب خانه با نگاههای دریده منتظر اوست... فردا دم در دادگاه مردی خود را جلوی دخترک می اندازد و با خنده ای شهوانی با او حرف می زند... راننده تاکسی با خنده های شیطنت آمیز از مجرد یا متاهل بودنش می پرسد... حتی دوست شوهر سابقش با دادن هدیه و نگاه دریده ای بدرقه اش می کند...

اینها بخشی از این سریال بود.

                       

              

 

شاید برخی استدلال کنند که اینها بازنمایی بخشی از واقعیتهای جامعه است، یا اینکه در کنارش نمونه های مثبت هم به نمایش در می آید؛ صرف نظر از اینکه اینها واقعیت است و یا چقدر واقعیتهای منتشر و قابل اعتنایی هستند می پرسم که آیا هر واقعیتی را باید نمایش داد؟ آیا به تصویر کشیدن چنین مسائلی آنهم در یک شبکه سراسری با طیفهای متنوع مخاطب هیچ تعارضی با بنیادهای فرهنگی و خاطره های ذهنی مردمان دیندار ما ندارد؟ ندانستن این موضوعات آسیبش بیشتر است یا به مخاطره انداختن مفهوم «حیا»؟ آیا همه جای ایران با همان واقعیتهای تهران مواجهند؟

 

البته این سریال قطعا در مجاب کردن مخاطبان بویژه غیرایرانیان به اینکه تهران شهر بسیار خطرناکی برای زنان و دختران است موفق خواهد بود چراکه در این سریال تقریبا هیچ مردی از کنار هیچ زنی بدون نگاههای شهوت آمیز نمی گذرد.

 

تردیدی ندارم که بسیاری از مخاطبین هنگام دیدن این سریال به همراه خانواده شرمنده شده اند و ترجیح داده اند ادامه ی آنرا نبینند. ...الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فی الذین امنوا لهم عذاب الیم فی الدنیا و الآخرة... عریان کردن گناه و به تصویر کشیدن فواحش یکی از موثرترین راههای از بین بردن قبح گناهان است. جامعه بتدریج در مقابل چنین مسائلی برخردی عادی خواهد داشت چرا که رسانه ی ملی(!) پروسه ی عادی سازی و آشناسازی را به انجام رسانده است.

 

همانطور که حدس می زدم در ابتدای تیتراژ پایان سریال نام آشنایی می درخشید: با تشکر از «مهدی فرجی» تکنوکراتی که پس از ساختن چنین سریالهایی در گروه فیلم و سریال شبکه ۱ سیما در حال حاضر با حکم ضرغامی به ریاست شبکه دوم سیما منصوب شده است. البته این نام به سرعت از قسمت دوم سریال از تیتراژ حذف شد!!!

 

 به عناصر و رفتارهای همجنسگرایانه که بین دو هنرپیشه زن این سریال(نسرین مغانلو و مهراوه شریفی نیا) در یک خانه ی خالی درمی گیرد هم توجه کنید!!!

 

       با تشکر از وحید یامین پور*

پناهيان

 

 

آخوند خوب، آخوند بي خطر است!

 

 

چرا پناهيان ممنوع التصوير مي شود؟

 

 

چهره هاي سرشناس روحانيون واعظ به عنوان مهمترين مصاديق تبليغ دين و اخلاق، در چند سال اخير به تبليغ تلويزيوني آنها بستگي تام داشته است. روشن است كه تلويزيون هم بايد براي چهره كردن كسي اصول و استرات‍ژيهايي داشته باشد(اگر داشته باشد). ولي در اين ميان برخي به اصطلاح گل مي كنند و برخي فراموش مي شوند.

 

عليرضا پناهيان در سالهاي اخير بي ترديد يكي از چهره هاي اثرگذار و فراموش نشدني است. او با لحني گيرا، ادبياتي امروزي و جوان پسند و البته اخلاص و معنويتي قابل لمس، فصل جديدي از وعظ و تبليغ را آغاز كرد و استقبال همگان بويژه جوانان از سخنرانيهاي پرمحتوايش خود گواه همين مطلب است. تلويزيون ما نيز به كرات سخنراني هاي او را پخش و مجالسش را حتي در شهرستانها تبليغ مي كرد. ولي ناگهان عليرضا پناهيان از صحنه تلويزيون حذف شد. در تمام طول مدت ماه مبارك رمضان امسال حتي يك دقيقه از سخنرانيهاي او در شبكه هاي سيما پخش نشد درحاليكه كساني مانند الهی قمشه ای و نقويان بطور روتين در چند شبكه حاضر و حتي گاهي حرفهاي تكراري مي زدند. (خورده نگیرید که این وجه از دین هم باید گفته شود ما البته به شنیدن فرمایشات این دو بزرگوار هم علاقه مندیم).

 

                                            

                        

  روزنامه جام جم خبري منتشر كرد (و البته بخاطر اين كارش از طرف ضرغامي توبيخ شد) كه مبتني بر نظرسنجي هاي مركز تحقيقات سازمان صدا و سيما، عليرضا پناهيان محبوبترين سخنران مذهبي شناخته شده بود. دقيقا همين موقع بود كه ظاهرا به دستور ضرغامي از تلويزيون حذف شده بود. ولي علت چيست؟

 

عليرضا پناهيان آخوندي خطرناك است. او اساساً حزب اللهي است. يعني اينكه دين را در همه ي اركان خود اعم از باطن و ظاهر و معنويت و سياست ارائه مي كند. از همه مهمتر اينكه او با كسي رودربايستي ندارد، از جمله با صدا و سيما و همين باعث انتقادات تند و آتشينش در مجالس مختلف از عملكرد ضدفرهنگي صدا و سيما شده بود. و... او از رسانه ي ملي(!) حذف شد. همين

 

اما حذف او به جهات ديگري اهميت دارد. پناهيان در ادامه همان مسيري حذف شد كه سخنان انقلابي امام و مقام معظم رهبري حذف مي شود. گرايش صدا و سيما به دين گرايشي سانتي مانتال يا به اصطلاح گل و بلبلي است. رسانه ظاهرا به اقتضاي سكولار خودش مقيد شده است. براي او دين شاعرانه ي حسين الهي قمشه اي و نقويان مناسبتر از ديگران است.

صدا و سيما ترجيح مي دهد مورخان كاملاً بي اعتباري چون خسرو معتضد را هرروز در بهترين ساعات شب در شبكه دو نشان دهد ولي در سالروز صدور نامه ي 6/8/81 حضرت آقا يا فرمان تاريخي امام(ره) در مهدورالدم دانستن سلمان رشدي يا سالروز صدور منشور روحانيت و بسياري ديگر از امّهات تاريخي انقلاب لب از لب باز نكند.

                                                     خسرو معتضد

چنين رسانه اي كه با پشت كردند متدينين و دغدغه مندان انقلاب مواجه شده است بايد براي خود طرفداران جديدي دست و پا كند. اين طرفداران كساني هستند كه از لودگي هاي مجريهاي معلوم الحال لذت مي برند و مطمئن اند كه با ديدن برنامه هاي تلويزيون تا حد زيادي از خريدن مجلات زرد بي نياز خواهند شد. اينان در عرصه ي سياست نيز به لمپنهايي مثل سعيد ابوطالب مي رسند. كساني كه خوب فهميده اند پس از طرد شدن از مجامع اصولگرايي، براي جلب آراي توده هاي غير اصولگرا بايد مكرر در مكرر در رسانه حاضر شوند و حرفهاي متملقانه اي مانند زير سوال بردن طرح ارتقاي امنيت اجتماعي بزنند.(یحتمل از این حرف برخی مکدر می شوند. ان شاءالله بزودی اندر احوالات این موجود سیاسی که فرزند همین رسانه است- به خصوص افاضات مضحکش در رادیو جوان- مطالبی خواهم نوشت تا هزینه های انتخاب شرم آورش برای خودمان مشخصتر شود)

 

نمود ايده هاي رسانه ي جديد ما در راديو متبلور است. راديو در ديد نيست و محمل خوبي براي امتحانهاي اوليه است. در اين ميان راديو جوان ماموريت وي‍ژه مي يابد تا بسياري از مرزهاي مالوف را بشكند و البته در جاهايي براي رد گم كني حرف از قرآن بزند(آنهم از زبان كسي مانند فرزاد حسني!).

 

به هرتقدير به نظر مي رسد رسانه (كه من خجالت مي كشم بگويم "ملي") صرف نظر از بعضي الزامات فراسازماني براي پخش برخي برنامه ها، سياستهاي كلان نانوشته اي(حتي بدون توجه مسوولان ارشد رسانه) براي ارائه ي معناي جديدي از دين دارن. ديني متناسب با سكولاريزاسيوني كه رفقاي تكنوكراتشان سالها بدنبال آن بوده اند.

احساس عدالت

 

از احساس عدالت خبري نيست! هست؟!

 

يك پاي عدالتخواهي در ايران مي لنگد

 

 

    ترديدي نيست كه عدالت اجتماعي به معناي بهره مندي عادلانه از امكانات و جلوگيري از وي‍ژه خواري و تبعيض، ركن حاكميت است. اين معنا را در كلام اميرالمومنين به كرات مي توان ديد و شنيد. ولي آيا همين مساله براي لمس و احساس رضايتمندي عمومي كفايت مي كند؟

 

  روايت معروفي هست كه بقاي حاكميت را به عدل مي داند هرچند بناي آن بر كفر باشد(الملك يبقي مع الكفر و لايبقي مع الظلم). نكته اينجاست كه مردم بايد احساسي خوشايند از اجراي حق داشته باشند. اين احساس خود، يك حق بزرگ براي مردم است. صرف نظراز سياستهاي كلان، تنگ گرفتن بر اشراف ويژه خوار كه در گرفتاريها هميشه در كنج عافيت بوده اند، سركشي و مهرورزي صميمانه با محرومين، ساده زيستي و تواضع كه دولت نهم به آن مزين است بي شك در توليد و تقويت اين احساس مؤثر است. ولي آيا همين اندازه كافي است؟

 

بخش اعظمي ازاحساس عدالت و رضايتمندي از حاكميت اساساً ربطي به عملكرد دولت ندارد. عدالت اقتصادي و اجتماعي فقط بخشي از زندگي روزمره ي مردم است. عمده ي ماجرا در جاي ديگري رقم مي خورد: دادسرا، دادگاه، مجازاتها، سيستم دادرسي و...

 

جمعيت كيفري ايران(يعني كساني كه در حبس اند) نسبت به اول انقلاب بيش از ده برابر شده است. اين تورم بيشتر راجع به جرايم مواد مخدر و مسائل مالي است. تقريباً از هر 5 ايراني يكي از آنها در سال پايش به دادسرا يا دادگاه باز مي شود. اين به معناي آن است كه تقريباً اكثريت مطلق خانواده هاي ايراني به كرات با سيستم قضايي سروكار پيدا مي كنند.

 

ولي آيا اين سيستم در توليد احساس رضايت و عدالت موفق بوده است؟ آيا مراجعه كنندگان به سيستم قضايي با اجراي دقيق و حتمي قانون به احساس رضايت مي رسند؟ آيا آنها با مجازات متعديان، تشفّي خاطر پيدا مي كنند؟

 

    عدالت در يك سيستم قضايي معناي حقيقي خود را پيدا مي كند. اين درحاليست كه به عقيده ي بسياري از حقوقدانان، سيستم فعلي ايرادات بسياري دارد. سخن بر سر جنس اين ايرادات نيست؛ مساله اين است كه امنيت داخلي و پايبندي مردم به حاكميت بيش از آنكه به سيري و گرسنگي شان مربوط باشد به پاسخهاي عادلانه اي مربوط است كه از يك سيستم قضايي در قبال دادخواهي شان دريافت مي كنند.

 

يك پاي عدالتخواهي در ايران مي لنگد. مردم در يك جامعه به شدت به دادگاهها و قضاتي سالم و البته قاطع نياز دارند. قانون هرچقدر هم كه ناقص باشد، هنگامي كه با قاطعيت اجرا مي شود موجبات آرامش رواني شهروندان را فراهم مي كند.

 

   اطاله ی دادرسی(برای یک پرونده ی ساده ی حقوقی گاهی تا چند ماه باید منتظر ماند)، کمبود قاضی مسلط و آگاه(با این وجود چند سال است که برگزاری آزمون قضات و جذب نیروی جدید لغو شده است)، فساد مالی برخی از اجزای سیستم(متاسفانه برخی قضات و کارشناسان و...)، وضع اسفناک زندانها(که خود موجب تولید مجرمین جدید و بیماریهای ... شده است) و تورم  کیفری برخی از مشکلات فعلی سیستم قضایی ماست.

 

امضاء: یامین پور

 

 

جمله سازی

 
 
با طناب آدمها را مرگ است!!! 
 
  
این عکس را یکی از اساتیدم که در دفتر تدوین کتب درسی مسوولیتی دارد برایم فرستاده است.

 جملات زیر را «سمیه» دختر ۹ ساله ( کلاس سوم دبستان ) در اولین روزهای بازگشایی مدارس در شهرستان کرج نوشته است .

 

جمله نویسی دختر 9 ساله کرج

مشخصات اصلی دخترک حذف شده است.

 

 

در نسبت با این جمله سازی عجیب و غریب همه چیز ممکن است به ذهنتان خطور کند. از تحلیلهای سکولار جامعه شناختی گرفته تا آرمانخواهی انقلابی. برداشت آزاد است.

در اینباره حتما نظرتان را بنویسید.

 نامه وارده

  این مطلب را یکی از حضرات وبلاگنویسان آقاي " ب.م" به ایمیلم فرستاده بود.

بخاطر  علاقه ام به سرنوشت صداوسیما با آن آپ کردم:

 

معاون صدای جمهوری اسلامی ایران فرار کرد!

 

 

بگذار از اول شروع کنیم :

1.      نیمه ماه رمضان آیت الله مهدوی کنی در درس اخلاق گفت شبهه پراکنی می کنید.

2.      ضرغامی و میرباقری معاون در جلسه  جامعه روحانيت شرکت می کنند.

3.      همایش رادیو و دین در کمتر زمانی در دانشگاه امام صادق علیه السلام برگزار شد.

4.      دکتر خجسته معاون صدا هم آمد.

5.      برای نماز به مسجد آمد.

6.      جواب سوالات را نداد.

7.      فرار کرد.

8.      ناهار هم نخورد.

 

 

سکانس اول:

 آیت الله مهدوی کنی در درس اخلاق خود فرمودند این فیلمهایی که تلویزیون پخش می کند شبهه هایی است که نمی توانند جواب بدهند خطرناک است. من امر به معروف ونهی از منکر می کنم. نباید برخی از این تصاویر و فیلمها را نگاه کرد.

 

سکانس دوم:

 طبق معمول سید عزت الله ضرغامی که به لقب مفتضح العلما(کسی که همه علما ضایعش کرده اند) در جلسه جامعه روحانیت شرکت کرد.به همراه میرباقری معاون سیما و دکتر برازش مصورالشیاطین و الاجنه(اول مشاور مذهبی سازمان) طبق گزارش حجت الاسلام مصباحی مقدم هم از او تقدیر شده و هم از او انتقادتی صورت گرفته است. مهمترین نکته این است که ایشان ارادت خویش را به مقام روحانیت اثبات کرده اند و تا مدتی نگرانی از علما رفع خواهد شد.

سکانس سوم:

 برای محکم کاری همایش رادیو و دین در دانشگاه امام صادق علیه السلام به سرعت تدارک دیده می شود. سخنرانها و اساتید به علاوه دکتر حسن خجسته معاون صدای جمهوری اسلامی ایران ایراد کلام می کنند. حضرت آیت الله مهدوی کنی هم حاضر می شوند و ارادت ورزی شديد جناب خجسته را نیز تماشا می کنند.

سکانس چهارم و آخر:

 دکتر خجسته نماز را خوانده است و در مسجد مشغول خوش و بش با دوستان است. اولین دانشجو از راه می رسد و از وضعیت رادیو جوان سوال می کند، دکتر که انگار منتظر همین صحنه بوده با یک حرکت سریع از دوستان خداحافظی می کند و به بهانه ناهار خداحافظی نکرده از سوال کننده از مسجد بیرون می زند. دومین دانشجو سر راهش را می گیرد. آقا مگر شما مسئول نقد در جامعه هستید آن هم نقد غیر منصفانه، چهره برافروخته تر، مجبور است جواب دهد سه جمله به چهار جمله که می رسد از این یکی هم عبور می کند.

سومین دانشجو خجسته ای را می بیند با رنگی پریده که به سرعت به سمت پارکینگ حرکت می کند و با نگاهی هراسان دانشجویان را ورانداز می کند.

توضيح: ارسال كننده ي اين مطلب يكي از همين سه دانشجوي فوق الذكر بوده است.

=======================

نظر كافه انديشه:

متاسفانه انقلاب درد دائمي ريزش نيروهاي انقلابي خود را فرياد مي كند. در مورد حسن خجسته البته نبايد اينقدر بي رحم بود. او دلش مي خواهد انقلابي باشد و بماند و صد البته سابقه ي خوبي هم دارد. ولي مع الاسف الشديد بايد اعتراف كنيم بعضي جايگاه ها صاحبانشان را نابود مي كنند. تشت رسوايي صدا و سيما هميشه بر بام است و مساله در مورد راديو در اين يكي دو سال اخير حادتر هم شده است. راديو جوان بويژه، پيشاني رسوايي فرهنگي، سياسي و حتي اخلاقي حضرات شده است. خجسته هم در اصلاح اين وضعيت به شدّت بي كفايت و ناتوان نشان داده است كه هيچ در تشديد اين وضعيت و پافشاري بر اشتباهاتش شهره ي عام و خاص است. (حسن خجسته البته خيلي خوب بلد است حرف بزند)؛ خدا عاقبت همه ي مارا به خير كناد؛ خصوصاً عاقبت بعضي ها را كه با ولايت نسبتي دارند!

 

 

 

سه گانه

 

سه گانه ی احمدی نژادِ خشن!

 

۱.  حتی اگر در کابین زنانتان باشد!

    یکی از اقوام که در سه دولت قبل از مدیرکل های نهاد ریاست جمهوری بوده است(و البته الان نیست) مدتی پیش اندر خیانتهای احمدی نژاد خبر داد که در روز روشن جرّثقیلی از طرف نهاد ریاست جمهوری ماشین پژو پرشیای آقای "ع" یکی از وزرای دولت سابق را از منزل بیرون آورد و به نهاد منتقل کرد! البته ما هم شدیداً از این خبر سرافکنده شدیم. این مساله را پیگیری کردم، نتیجه تحقیق جالب است:

    دولت سابق ۳ میلیارد تومان به ایران خودرو داده است تا هر کدام از وزرا هر کس را که مایل بودند به آن شرکت معرفی کنند و او یک دستگاه پژو پرشیا تحویل بگیرد! جالبتر آنکه بسیاری از حضرات همسران و فرزندانشان را برای دریافت پژو معرفی کرده بودند. احمدی نژاد همه ی پژوها را به بیت المال برگرداند حتی آنهایی را که در کابین زنانشان بود!

 

۲- من بنز می خواهم چه کار!

    جالب است بدانید که وزیر اطلاعات اسبق مبلغ کلانی را برای خرید ۳ بنز مدل بالا صرف کرده بود؛ یکی برای رییس جمهور، یکی وزیر کشور و یکی احتمالاً خودش...هر سه ماشین فروخته شد و ماشینهای بسیار ارزانتری خریداری شد.

 

۳- حقوقهای مادام العمر؛ قطع!

    احتمالاً می دانید که با آیین نامه ای، وزرای دولت، پس از مدت تصدی پست وزارت و حتی پس از پایان عمر دولت تا پایان عمر حقوقِ وزارت دریافت می کردند! حتماً حدس می زنید که احمدی نژاد این حقوق را قطع کرد و البته احتمالاً باز هم حدس می زنید که به همین علت بسیاری از حضرات شاکی و دلشکسته شده اند. البته از حق نگذریم برخی هم مانند فلاحیان از این اقدام تقدیر کردند.

 

-----------

فرزند عدالت باشید

 

به خدا سوگند اگر برخوردم به مالی که به کابین زنان داده شده و کنیزان با آن مال به مالکیت در آمده باشند بی درنگ آن را به بیت المال و صاحبانش بر خواهم گرداند چه در عدالت گشایش است ! کسی که عدالت او را به مضیقه و فشار گذارد بیدادگری البته بیشتر دچار فشارش خواهد کرد 

 

خطبه ۱۵ - نهج البلاغه حضرت امیر علیه السلام

 

 

بحران

  

  پیشنهادات صدا و سیما برای دختران ایرانی

 

فاتحه ی هنجارهای تاریخی را بخوانید

 

 

   

 

   ازدواج اگر نگوییم مهمترین رخداد زندگی هر فردی در دوران زندگی اش است ولی بی تردید جزء مهمترینها به حساب می آید. همین مساله باعث شده که در طول تاریخ در حاشیه اصل این ماجرا، عناصر فرهنگی و تمدنی فراوانی شکل بگیرد؛ بطوریکه اساساً این رخداد ظاهراً ساده تبدیل به یک مراسم مفصل شده که خود آینه نگرشها و خاطره های ذهنی یک قوم است.

 

    در ایران نیز مراسم ازدواج  نسبت به مختصات جغرافیایی و ویژگی های قومی، نماد مهمی از فرهنگ فولکلور و حدومرزهای اعتقادی و فرهنگی آن تغییر می کند؛ ولی آنچه مهم است اینکه هیچگاه در هیچ جای ایران نقش خانواده در این رخداد حتی کمرنگ نبوده است و اساساً این خانواده (و مشخصاً والدین) بوده اند که قوام بخش آن بوده اند.

 

    در سالهای اخیر این هنجار اثرگذار فرهنگی که ضامن بقای خانواده ها بوده است، دچار مخاطراتی شده است. آشناییهای خیابانی پای خانواده ها را از این مساله بیرون کشیده است و به مرور احساسات جوانی را جایگزین گزینشهای عقلانی کرده است. بسیاری از متارکه ها در سالهای اخیر مولود چنین ماجرایی است. حتی ازدواج دانشجویی نیز در سطح وسیعی با این بحران مواجه است.

 

اما صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران چه راه حلی برای آن دارد؟!

این مساله را در سریالهای ماه رمضان امسال بطور خلاصه بررسی می کنیم:

 

1-     مجموعه «اغماء»:

    دختر کاملاً فهمیده خانواده از طریق همکلاسی اش خواستگاری می شود، ولی پدر تحصیلکرده او کس دیگری را پیشنهاد می دهد؛ پیشنهاد پدر کسی نیست جز «شیطان»! پدر حتی راضی نمی شود درباره مساله با کس دیگری حرف بزند.

نتیجه ای که مخاطب از طریق جریان سیال ذهن و همذات پنداری با دخترک معصوم قصه می گیرد: پدرها در بهترین حالت(حتی تحصیلکرده های در حد فوق تخصص جراحی مغز) غیر قابل اعتمادند. کاش دختر بیچاره به هر طریقی به این پسرک عاشق برسد ولو اینکه....

تجسم "شیطان" به این نحو و توصیف مضحک دخالت اینچنینی او در زندگی افراد خود بحثی تخصصی می طلبد.

 

ر. ک:  دکتر بردیا در بخش چه می کند؟!  (شوخی جهان نیوز با "اغما")

 

 

2-     مجموعه «میوه ممنوعه»:

    تنها دختر خوشبخت این سریال کسی است که بدون اذن و اطلاع خانواده با یک خواننده پاپ که البته بسیجی هم هست، ازدواج کرده است(از نگاه کاریکاتوری این قصه به این مساله نادر چشم پوشی می کنیم). تمامی اعضای دیگر خانواده که تحت نظارت پدر و مادر بوده اند بدبخت شده اند. این مساله با تاکید بسیار از طرف دختر بزرگ خانواده چندین بار تکرار می شود. او بارها میگوید : «کاش من هم به حرف پدرم گوش نمی کردم؛ او ما را بیچاره کرد».

از طرفی پدر پیر و عابد خانواده در گیر و دار یک ارتباط ساده اجتماعی صد دل عاشق می شود؛ و تازه می فهمد چون عاشق نبوده «هفتاد سال عبادتش بر باد رفته است»!

این را اضافه کنید به دامن زدن غیرمنصفانه به توهمات شریعت گریزها. درحالیکه یکی از مسائل اصلی مبلغان توجیه و تفهیم تقید به شریعت و فقه و احکام است چنین مجموعه ای بر بی اثری سالها عبادت و همنشینی با روحانیت و انس با مسجد تاکید دارد. 

پذیرفتن این مساله که ممکن است شخصیت «حاج یونس» نمونه های عنی هم داشته باشد ایرادی ندارد بلکه مساله نگاه عادلانه به مسائل اجتماعی است. در حاق واقع جامعه ما با کدام دغدغه های دینی مواجه است؟ با مصائب و ایرادات حاج یونس ها یا لاابالیگری ها و انحرافات دیگرانی که اساساْ با مسجد و شریعت بیگانه اند؟ این مجموعه با بزرگ نمایی مشکلات متدینین به چه گزاره ای می خواهد برسد؟ مجاب کردن مردم به اینکه تدین و شریعت محوری موجد انواع مسائل و مشکلات خانوادگی و اجتماعی است! 

راجه به سریال «میوه ممنوعه» مطالب بسیاری هست که باید به وقتش گفته شود.

 

3-     مجموعه «یک وجب خاک»:

    مهندس کلّاش تازه از راه رسیده شدیداً مورد اعتماد پدر است. چه پدر ساده دلی که براحتی موجبات لغزش فرزندانش را مهیا می کند. مخاطب سنتی تلویزیون نمی فهمد چرا یک غریبه ی نامحرم اینقدر راحت و مستمر باید در یک خانواده ای که دختر جوان دارند رفت و آمد کند، با آنها سر یک سفره بنشیند و حتی حرفهای عاشقانه بزند.

آن طرف قصه نیز جاییکه پدربزرگ خانواده(ادیب) وارد ماجرا می شود با رفتارهای مضحکش هزارو یک مانع برسر راه ازدواج دو جوان می گذارد.

 

 

نتایج ساده و دم دستی:

 

۱-در این مجموعه ها هیچ نشانه ی درستی دال بر اهمیت نظارت و حضور خانواده ها در مساله ی ازدواج جوانان نیست.

 ۲- هرجا که چنین حضوری وجود داشته است موجب فروریختن زندگی و اشتباهات جبران ناپذیر گشته است.

۳- در این سریالها هیچ اثری از حواشی فرهنگی و تاریخی متعلق به ایران اسلامی وجود ندارد.

۴- رابطه خارج از عرف خانوادگی و خارج از خانه میان دختر و پسر نه تنها به رسمیت شناخته شده است بلکه جذاب به تصویر کشیده شده است.

 

 

مطالب گفته شده شاید بخاطر تذکر مسائل واضح و روشن نقدی دم دستی تلقی شود ولی دقیقاْ وضوح مساله است که مدنظر ماست. چرا باید با دستان خود هنجارهای روشن و پذیرفته شده را دستکاری کنیم.  برای فهمیدن عمق فاجعه کافیست به مخاطب جوانی فکر کنید که در جامعه ای سنتی در کنار خانواده اش با تعجب به حرمت شکنی های خانواده های تهرانی نگاه می کند. تهران بیمار است و صدا و سیما گویا اصرار دارد این بیماری را در همه جا منتشر کند

 

---------------------------------------------

 

سیمای شیطان - شیطان سیما

 

تحلیلی بر سریال تلویزیونی اغماء

منبع: حسام ایپکچی

 

اين روزها ساعتي پس از آنکه بانگ الله اکبر بر سر گلدسته ها گل مي کند؛ پيچ اين جعبه جادوي خانه مان را که بچرخانيم. تبليغ شيطان است براي رسيدن به خدا!

  

البته شيطان، نه آن بازيگري است که نقش چند چهره خود را به نيکي ايفا مي کند؛ بلکه شيطان آن نگرشي است که چنين مجموعه تلوزيوني را طرح مي ريزد، تبليغ مي کند، تاييد مي کند و در نهايت پخش مي نمايد. چه آنکه شيطان يعني جهل؛ و اين جهل است که در «مجموعه اغما» موج مي زند.

  

شخصيت شيطان، آنچنان غلو شده است که گويي مسلط بر اراده انسان مي گردد. هر يک از مومنين هم اگر بجاي آن دکتر متدين بودند، اگر جواني که از او سابقه تقوا در ذهن دارد، ظاهر مي شد و کرامتي نشان ميداد و عمل به ظاهر دين مي نمود را مي ديدند حتما سر به تمکين خم مي کردند! اگر نبود اين چند فتواي خود ساخته «الياس» ديگر هيچ از عمل به دين کم نداشت.

 

 جالب تر آنکه اين شيطان گويي از خدا با معرفت تر است! سربازان و دوستان خود را آنقدر دوست دارد که برايشان دکتر اجير مي کند، و سربازان او آنچنان صاحب کرامتند که در بيهوشي کامل، از چندين متخصص به هوش ترند. لکن در سويي ديگر خدا غافل از بنده خود است. شيطان جلوه مي کند اما هيچ رسولي جلوه گر نمي شود.

  

                ادامه مطلب...

 

 

مسجد الاقصی

 

مسجد الاقصی یک دروغ است!

 

Masjid Al-Aqsa is The great lie!

 

جالب است اگر بدانید تا بحال مسجدالاقصی را ندیده اید و آنچه معمولاْ به عنوان مسجدالاقصی به نمایش در می آید قبه الصخره است نه مسجد الاقصی!

آن گنبد طلایی با شبستانهای بزرگ تصویر قبه الصخره است نه مسجدالاقصی!

جالبتر آنکه صهیونیستها از این اشتباه بسیار خوشحالند و به تبلیغات بیشتر می خواهند این اشتباه نهادینه شود تا کم کم تصویر اصلی مسجدالاقصی از اذهان محو شود. چراکه در برنامه آنان تخریب مسجدالاقصی نقطه عطف اشغال قدس است و به این ترتیب با تخریب آن و به نمایش درآوردن تصاویر قبه الصخره براحتی جنگ رسانه ای را خواهند برد. به تفاوت این دو توجه کنید:

مسجد الاقصي واقعي

مسجدالاقصي با گنبد سبز رنگ

Masjid Al-Aqsa (Al-Aqsa mosqe)

 

قبه الصخره

             Dome of the Rock (Al-sakhra mosqe)

 

چندي پيش تعدادي از دانشجويان فلسطيني در يك همايش در دانشگاه تهران شركت كردند. آنان به شدت از دامن زدن به اين اشتباه توسط رسانه هاي ايران عصباني بودند. آنان حتي از اينكه پشت اسكناس صد توماني ايران تصوير قبه الصخره بجاي مسجدالاقصي درج شده بسيار متعجب بودند.

 

این یک هشیار کاملاْ جدی است

 تخریب مسجدالاقصی در برنامه رژیم صهیونیستی بسیار نزدیک است و این درحالیست که مسلمانان سراسر جهان چیزی از تصویر حقیقی آن در ذهن ندارند.

امیدوارم صدا وسیمای ما کمی هم مطالعه کند!

-----------------------------------

Masjid Al-Aqsa is The great lie!

 

 What do you know about  Masjid Al-Aqsa?

Have you noticed that whenever Masjid Al-Aqsa is mentioned in the media , they show the picture of Masjid "Dome of the Rock"!

Why???

 

The main reason for that is Zionist conspiracy to    erase from the memory of the muslims world wide, the true picture of Masjid Al-Aqsa.

 

Many muslims and non-muslims publish the incorrect picture of  Masjid Al-Aqsa out of ignorance.

It has become a common mistake in the muslim world.

The real tragedy is that generations of muslim children around the world, are unable to differentiate between Masjid Al-Aqsa and the Dome of the Rock!

 

What do you think is going to happen if Masjid Al-Aqsa is destroyed and removed from the present landscape?

Abviously you might not expect much since everyone will see the Dome of the Rock till standing unharmed.

 

We must help people understand thr TRUTH

 

شبهای قدر

 

شبهای قدر احمدی نژاد!

 

 

بخشی از نامه حضرت امام (ره) به فرزندشان:

 

    پسرم! ما که عاجز از شکر او و نعمتهای بی منتهای اوییم، پس چه بهتر که از خدمت به بندگان او غفلت نکنیم که خدمت به آنان خدمت به حق است؛ چه که همه از اویند. هیچگاه در خدمت به خلق الله خود را طلبکار مدان که آنان به حق منّت بر ما دارند، که وسیله ی خدمت به جلّ و علا هستند و در خدمت به آنان دنبال کسب شهرت و محبوبیت مباش که این خود حیله ی شیطان است که ما را در کام خود فرو می برد و در خدمت به بندگان خدا آنچه برای آنان پرنفع تر است انتخاب کن، نه آنچه برای خود یا دوستان خود؛ که این علامت صدق به پیشگاه مقدّس او جلّ و علاست.

والسّلام علی من اتّبع الهدی

شب 15 ربیع المولود 1407

روح الله الموسوی الخمینی

 

 

 

    مدتی بعد از عید فطر سال گذشته جلسه ای خصوصی داشتیم با دکتر علی احمدی رییس دانشگاه پیام نور در مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری؛ در لابلای بحث، حرف از نظر آقای احمدی نژاد درباره ی دانشگاه پیام نور و برنامه بلندمدتشان برای آموزش عالی شد که ایشان خاطره ای را تعریف کردند. ادامه مطلب نقل قول مستقیم از آقای دکتر علی احمدی است:

« شب نوزدهم ماه مبارک رمضان (اولین شب قدر) حدوداً ساعت 4 صبح بود که موبایلم زنگ خورد، آقای دکتر احمدی نژاد پشت خط بودند، ایشان با عجله گفتند: دفتر و دستکت را جمع کن و بیا اینجا ببینیم باید برای شهریه ی دانشگاه پیام نور چه تصمیمی بگیریم.

آن شب تازه ساعت 4 صبح نوبت من شده بود! آنهم شب قدر.»

 

خدا بر توفیقات فرزند امام (ره) در خدمت به خلق بیافزاید.

 

یا ستار العیوب

بجای خداحافظی

 

این کافه زین پس به آقای فرزین کیانی همراه فاضل و فرهیخته ام واگذار می شود

ما هم گاهگاهی چیزکی می نویسیم.

فرزین کیانی دانشجوی دکترای دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات است

فیلسوف مآب، خوشفکر، پر از دغدغه و البته با سواد

یا علی مدد

 

 

...واگذار می شویم!

 

به علت اشتغالات زیاد شش دانگ این کافه با تمام لوازم اعم از میز و صندلی - قهوه ساز و چایی ساز - چماق و چفیه - رادیو ضبط و انواع نوارهای حاج منصور و سعید حداد و مشتی کتاب های روشنفکری جوییده شده به اضافه ی آبونمان چندتا روزنامه ی هوچی گر واگذار می شود.

از طریق کامنت نسبت به خرید اقدام فرمایید.

 

شرایط عمومی و خصوصی و ویژه:

۱- دارا بودن مدرک بی ارزش کارشناسی ارشد به بالا برای اسکات خصم(خفه کردن دشمنان)

۲- عقب ماندگی آرمانی به مدت حداقل ۱۹ سال(تا قبل از  آغاز دوران طلایی سازندگی)

۳- تهور و صراحت و اندکی بلاهت برای بی توجهی به تهدید آقایان و احیاناً اخراج

۴- دغدغه به میزان اصلاح کل عالم و آدم باگرایشهای فاشیستی

 ۵- ترجیحاً مرد و با حداکثر ۲۹ سال سن

 

 

 و آخر دعوانا ان الحمد لله ربّ العالمین    

وهن ظواهر اسلامی

 

 

وهن ظواهر اسلامی خطرناکتر از بدحجابی

 

 

تاکنون اعتراضات زیادی راجع به نحوه پوشش اسلامی بازیگران زن فیلمها و سریالهای ایرانی ابراز شده است. اخیراً هم درباره عدم رعایت پوشش کامل و آرایش غلیظ بازیگران زن سریال «مدار صفر درجه» حرفهایی گفته شده است؛ آنچه  در این مطلب می خواهم بگویم آنروی سکه نحوه پوشش است.، آنهم وهن ظواهر اسلامی در برخی سریالها و فیلمهاست. سوال پیشینی من این است که برای چه کسانی در فیلمها و سریالهای ایرانی از ظواهر اسلامی مانند محاسن برای مردان و چادر برای زنان استفاده می شود و این ظواهر همراه چه مفاهیمی به مخاطب منتقل می شود؟

 

متاسفانه بارها دیده ام که از محاسن برای پرسوناژهای منفی مانند معتادین، بیماران و افراد متعلق به طبقات پایین فرهنگی و اجتماعی و فاقد تحصیلات آکادمیک استفاده می شود؛ چادر هم به همین ترتیب نشان آشفتگی، فقر و ... و در مقابل تمامی زنان تحصیلکرده و به اصطلاح خوشبخت همگی با لباسهای مد روز و عمدتاًبدون چادر به نمایش در می آیند(که البته آثار این شخصیت پردازی را هم داریم می بینیم). پیام بینامتی این تصاویر کاملاً روشن است. با تکرار این صحنه ها تماشاگر براساس تداعی، ظواهر اسلامی را تماماً با مفاهیمی منفی و با احساسی منزجر کننده دریافت می کند، اتفاقی که بسیار خطرناکتر از اصل بدحجابی است.

 

آخرین نمونه ای که دیدم، فیلم سینمایی عصر روز جمعه شبکه اول سیما به اسم «گزارش یک اعدام» محصول سیما فیلم بود.در این فیلم در یک سکانس حساس، دوربین با تاکید بر نمایش وضعیت ظاهری بازیگر زن این مجموعه (بهنوش طباطبایی) همراه با نشان دادن چادر و دمپایی(!) او بر آشفتگی و در ماندگی اش تاکید می کند، او در آغوش دوست شیک پوش و متمولش قرار می گیرد و از او درخواست کمک می کند؛ دقیقاً در سکانس بعد، دوربین با همان حساسیت و تاکید بر وضعیت ظاهری، از نوک پا تا سر او را در نمایی بستهclose)) به نمایش می گذارد، او در این سکانس با لباسهایی کاملاً رنگی با دامن کوتاه و چهره ای با آرایش کامل و البته کاملاً شاد و خندان به تصویر کشیده می شود که با تحسین ظاهرش از طرف دیگران مواجه می شود.

 

نمی توان از پیام فوق العاده منفی این سکانس که فراتر از نحوه مونتاژ تصاویر و  به صورت بینامتنی از طریق دکوپاژ و طراحی پرسوناژهای مثبت و منفی فیلم به بیننده منتقل می شود، چشم پوشی کرد. در رادیو نیز به شکل دیگری این مساله رخ می دهد. در بسیاری از برنامه های رادیو بخصوص رادیو جوان، مجموع جنس صدا و لحن گویندگان زن خودبخود فضایی غیر دینی و گاه عمیقاً ضددینی را رقم می زند. در رادیو همه چیز کلام نیست بلکه ورای کلام (فراکلام) این کانتکس برنامه متشکل از کلام، لحن و نوع فراز و فرود صداست که معانی جانبی را تولید می کند. مساله ای که مدیران ارشد رادیو بالعکس در وخیمتر کردن آن عمد دارند و به برای آن ارزش هم قائلند(!)

 

این اتفاق بسیار خطرناکتر از اصل بدحجابی است چراکه پوشش بد شاید رواج الگوهای نامناسب فرهنگی تلقی شود ولی تخریب الگوها و ظواهر اصیل اسلامی کلیت فرهنگ را در قبال هجمه ها خلع سلاح می کند؛ به این ترتیب شما نه اجازه ی نفی الگوهای منفی را خواهید داشت و نه چیزی برای عرضه برایتان باقی مانده است.

 

سپهر قدسی زندگی با «تقوم شیعی»

 

 

سپهر قدسی زندگی با «تقویم شیعی»

 

به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان

 

(اصل این مطلب را در سایت رجانیوز منتشر نموده ام)

 

 

    «بحران هویت» با نگاه سکولار به عالم رابطه ی تنگاتنگی دارد؛ بحران هویت در معنای دقیق خود ناشی از فراموشی نسبت حقیقی بشر با مبداء خود است. انسانی که در بطن عالم خویش نشانی از هویت حقیقی خود نمی یابد، از ترس و واهمه ی «پرتاب شدگی» در یک جهان ناآشنا، به انواع و اقسام سرگرمی ها پناه می برد تا برای لحظاتی هم که شده به آرامش ناشی از فراموشی دست یابد، دقیقاً مانند انگیزه ی پناه بردن به الکل یا مواد مخدر.

 

    در زندگی جدید بشر مدرن به ندرت می توان سراغی از مفاهیم قدسی گرفت. این ماجرا مخصوص عالم غرب فقط نیست، بلکه سالهاست که تمام بشریت در این سرنوشت با غرب همراه و هم زبان شده اند؛ ولی در این میان در برخی جوامع هنوز می توان با تکیه بر مآثر قومی و دینی راهی برای کم کردن اثر قداست زدایی از زندگی یافت. ایران بی تردید در این میان از امکان بیشتری برخوردار است.

 

    تقویم شیعی ویژگی های منحصر به فردی دارد. سراسر سال مشحون از روزهایی است که به طریقی با ولادت، وفات یا شهادت یکی از معصومین یا بزرگان دین و یا اتفاق مذهبی دیگری نسبتی دارد. این موضوع برای دینداران، در روزگاری که زمین و زمان به «خود فریبی» کمر بسته اند، نعمت بزرگی به حساب می آید.

 

    از اقتضائات چنین تقویمی، شادی و حزن دائم و البته برنامه ریزی شده است. برای هر ایرانی معتقدی روزهای بسیاری از سال وجود دارد که به او مفاهیمی مقدس مرتبط با زندگی را یادآوری می کند. این مفاهیم که بطور مستقیم با احساسات او گره می خورد، فرصت یکنواختی و غفلت را از او می گیرد و او را بار دیگر با آسمان مرتبط می کند. ماه محرم و ماه رمضان اوج این ماجراست.

 

      در این میان نمی توان از فراوانی مناسبتهای حزن انگیز در این تقویم به سادگی عبور کرد. در عین حالیکه بسیاری از روزهای سال، ما را به حزن دعوت می کند ولی باید متوجه بود که این حزن به معنای غمناکی و افسردگی نیست؛ حزن عرفانی شیعه علاوه براینکه عمیقاً بوجودآورنده ی بهجت و انبساط خاطر است، نشان دهنده ی تذکر دائمی انسان به ماهیت فانی این عالم و شکوه ی  او از فراق منزل اصلی خویش است:

بشنو از نی چون حکایت می کند                  از جداییها شــــکایت می کند

کــز نـیستان تا مرا بـــــبریده اند                  از نفیرم مرد و زن نالیده اند

 

    تاکید بر این مساله به این خاطر بود که چند سالی است برخی تحت تاثیر مناسک مذهبی دیگر کشورهای مسلمان، از رنگ آمیزی حزن انگیز فرهنگ شیعی به عنوان یک نقص یاد می کنند. این درحالست که با نگاهی «کل انگارانه» به فرهنگ ایرانی، هماهنگی آرامش بخش و شادی آفرین این عناصر فرهنگی و تجلی آن در معماری، ادبیات، موسیقی و بطور کلی هنر خود را می نمایاند.

 

       

               *********************************************

تتمه:

 

۱-متاسفانه به علت اشتغالات زیاد بخصوص تحصیل و تدریس امکان «بروز شدگی» مداوم نخواهم داشت. لذا از تمام دوستانی که علاقه مندند با لطف خود در اعتلای(!) این وبلاگ کمکم کنند تقاضا دارم مطالب خود را برای درج در کافه اندیشه از طریق ایمیل برای من بفرستند.

 

۲-مدتی است به عنوان مشاور مدیر شبکه سه سیما و گروه فرهنگ و معارف این شبکه اشتغالاتی داریم چنانچه نسبت به برنامه یا هر موضوع دیگری در رابطه با شبکه سه انتقاد یا پیشنهاد یا حتی ... داشتید از طریق کامنت یا نظر خصوصی به بنده منتقل کنید.

 

برای دوستان احمدی نژادی ام:

 

برای دوستان احمدی نژادی ام:

 

 انگار سر «عدالت» باز هم بی کلاه می ماند

 

 شاید سرمنشاء ظهور نشانه های عدالت خواهی در قالب یک گفتمان مستقل، پیام حضرت آقا در تاریخ 6/8/1381 بود:

«امروز سرآغاز فهرست بلند مسائل كشور , مسئله عدالت است...مسابقه رفاه میان مسوولان، بی اعتنایی به شکاف طبقاتی در ذهن و عمل برنامه ریزان، ثروت های سربرآورده در دستانی كه تا چندی پیش تهی بودند , هزینه كردن اموال عمومی و اقدامهای بدون اولویت ...امروز این مهمترین و مطرح ترین مسئله ی كشور ماست و نسل جوان دانشجوی متعهد و مومن نمی تواند نسبت به آن بی تفاوت بماند.»

    آنچه در این پیام جالب توجه است مطالبه مقام معظم رهبری از جوانان دانشجوست برای دامن زدن به حسایتهای عدالتخواهانه مردم والبته پیام ضمنی آن را نیز می توان ناامیدی از مسوولان نظام برای تحقق آن دانست. به هرتقدیر جنبشهای دانشجویی کم و بیش زمینه های مطالبه عدالت و به چالش کشاندن اشرافیت دولتمردان را فراهم کردند، اتفاقی که پس از 3 سال به تسلط کامل گفتمان عدالت طلبی و پیروزی محمود احمدی نژاد انجامید. ولی صرف نظر از فضای سیاسی روزهای پس سوم تیر، دیگر کمتر از تشعشعات و آثار فرهنگی این گفتمان اثری دیده شد. سخن برسر به چالش کشیدن دولت نهم در پیگیری شعار عدالت طلبی نیست که شاید آنچه در این نوشته می آید خود شکوه ی احمدی نژاد باشد از بی توجهی و بی تفاوتی دیگران نسبت به این ماجرا؛ چه اینکه خود او چندی پیش در دیدار با خبرنگاران از عدم توجه برخی رسانه ها مثل خبرگزاری ایسنا در فربه کردن گفتمان عدالت طلبی گله مند بود.

 

    تصور ما این بود که روزبه روز به حساسیت عمومی مردم نسبت به مطالبه عدالت و تحقق آن افزوده خواهد شد ولی در واقع امر خیلی زود موضوعات همیشگی تیتر اول شدند و سر «عدالت» باز هم بی کلاه ماند. از روزنامه ها و رسانه های معلوم الحال که انتظاری نداشتیم ولی متاسفانه شخصیتها و رسانه های اصولگرا هم با بازی در میدان تکنوکراتها و تالی فاسدهای دوم خردادیشان از کشاندن عدالت طلبی به سفره های فکری عموم مردم غافل شدند.

 

   احمدی نژاد و دولت او تنها یک گام در فرصت سازی برای طرح این گفتمان بحساب می آید و نه بیشتر. به نظر می رسد آنانکه داعیه استقرار آنرا دارند و به آن به عنوان یکی از سه هدف اصلی انقلاب می نگرند، باید در این رابطه 2 مساله را در نظر داشته باشند:

 

اول اینکه بیش ازآنکه(یا لااقل به همان میزان که) به زبان درازی ها و دست اندازهای سیاسی باید توجه کنیم، به هدف اصلی این گفتمان یعنی بسط و نهادینه کردن «عدالت طلبی و تحوّل خواهی» و حذف بیماریهای مزمن سستی، اشرافیت، باندبازی، فراموشی آرمانهای اصیل و... نیز حتماً بیاندیشیم و البته بپردازیم.

ثانیاً اینکه هرچند وجود احمدی نژاد برای بالندگی این گفتمان سرمایه ی بزرگی است ولی باید پیش از نامحرمان "مریض دل" و البته مدعی، نقد درون گفتمانی را آغاز کنیم.

 

    دوستان وبلاگی خود را دعوت می کنم علاوه بر به چالش کشیدن مسببان گردن کلفت بی عدالتی، مطالبه شعارها از دولت نهم را نیز بیاغازند. هرچند معتقدم دولت کریمه ی نهم سهم بزرگی در احیای آرمانهای انقلاب بویژه موضوع مورد بحث داشته است ولی گره زدن آبروی گفتمان عدالت طلبی با عملکرد این دولت یک اشتباه استراتژیک است. بیش از احمدی نژاد بهتر است به عدالت فکر کنیم. اگر عدالت طلبی نهادینه شود همیشه یک احمدی نژاد برای تحقق آن از سوی مردم برگزیده خواهد شد.

                     

                           «انّ الله لا یغیّر ما بقومٍ حتّی یغیّروا ما بانفسهم»

 
  BLOGFA.COM