دست در دست هم می دهیم و آباد میکنیم ویران را!
به خود افتخار کرده و به خود می بالیم.
واگر شخصی از ما به دنبال ویرانیه ویرانه رفت ملامتش میکنیم...
می خواهیم ویرانه را آباد کنیم به قیمت اینکه آبادی ویران شود...
این انصاف نیست!
دنیای فانی و ویران آباد شود
و
آخرت جاوید و آباد ویران!
من در کنج ویرانه های این شهر گم شده ام
و آبادی های خیالی و پوچ از معنی
و زندگی های ماشینی
و من در اندیشه برگ پاییزم که همیشه از روی درخت می افتد و تاب می خورد
و چه خوش رنگ است این پاییز
به رسم ادب سلام
وبلاگ جالبی دارید
به کلبه تنهایی من هم تشریف بیارید..ممنون میشم و خوشحال.
موفق باشید
سلام
می دونی چرا چند وقته حال دل همه بارونیه ؟